دارد و جلوه وابسته به خورشید است، منتها خداوند نسبت به جلوه های خود علم دارد در صورتی که خورشید علم ندارد. ولی بالاخره مخلوقات جلوه های حق اند و چنین نیست که خداوند ابتدا بنشیند و اندیشه کند و نقشه عالم را در ذهن خود ترسیم نماید و پس از آن عالم و مخلوقات را بیافریند. ما انسانها که حادث و محل حوادث هستیم کارهای خود را به این صورت انجام میدهیم؛ در صورتی که نسبت به خداوند فکر و تأمل معنا ندارد.
این است که حضرت میفرماید: خداوند مخلوقات را بدون فکر و تأمل آفرید. زیرا فکر و تأمل مخصوص موجوداتی است که صاحب دل و ضمیر هستند و خداوند ضمیر و دل ندارد که بگوییم در دل خود فکر میکند. خدا بسیط است و جهان نیز جلوه و پرتو وجود او میباشد. به تعبیر دیگر فکر و تأمل مخصوص موجوداتی است که فعلیت ندارند و میخواهند به وسیله تفکر، قوه علم و دانش را بتدریج تبدیل به فعلیت آن کنند؛ در صورتی که خداوند فعلیت محض است و تمام کمالات را بالفعل دارا میباشد.
احاطه خداوند به همه پنهانی ها
"خرق علمه باطن غیب السترات، و أحاط بغموض عقائد السریرات"
( علم خداوند درون پرده های غیب را شکافته، و به پیچیدگی های عقیده های پنهان احاطه دارد.)
"خرق" به معنای پاره کردن و شکافتن است که از آن تعبیر به "ثقب" هم میشود؛ وقتی چیزی میخواهد نفوذ کند گویا آن را سوراخ میکند و پیش میرود. "سترات" جمع "سترة" به معنای پرده و پوشش است. "سریرات" جمع "سریرة" به معنای رازهای پنهان است؛ و جمع مکسر آن "سرائر" میباشد.