صفحه ۵۵

از پشت سر می‎راند "سائق" می‎گویند. "سوق" ضد "قیادت" است، چون قیادت این بود که از پیش رو به طرفی بکشد و سوق این است که از پشت سر به سویی براند.

حضرت در اینجا با ملاحظه فرهنگ حاکم بر آن زمان، ملت ها و کسانی را که بر آنها حکومت می‎کنند به یک قطار شتر تشبیه کرده که "قائد" دارد یعنی آن که جلودارشان است، "سائق" دارد یعنی آن که از پشت سر آنها می‎راند، و "ناعق" دارد یعنی آن که صدا می‎زند و هی می‎کند.

"و مناخ رکابها و محط رحالها"

( و از مکان خوابیدن شترهایشان و محل پایین آمدن بارهایشان [ به شما خبر می‎دهم ].)

این جمعیت که می‎روند، مثلا یک قافله شتر که به سویی در حرکت است، بالاخره یک جایی می‎خواهند بخوابند و اهل قافله جایی - مثلا کنار چشمه ای - باید بارشان را به زمین بگذارند.

"رکاب" معنای جمعی دارد و از لفظ خودش مفرد ندارد و جمع آن "رکب" است. "مناخ" اسم مکان است، به معنای محل خوابیدن. "مناخ رکابها" یعنی: محل خوابیدن شترهای آنها. در مزید فیه اسم زمان و مکان و مصدر میمی بر یک وزن است.

در ادبیات می‎گفتند اسم زمان و مکان و مصدر میمی در ثلاثی مزید، از مضارع مجهول ساخته می‎شود؛ به این صورت که یای مضارع را به میم تبدیل می‎کنند. "نوخ" به باب افعال که برود می‎شود "أناخ"؛ که وقتی شتر بخوابد می‎گویند: "أناخت الابل"، و مضارع مجهولش "یناخ" می‎شود و اسم زمان و مصدر میمی اش "مناخ" می‎شود.

"محط" اسم مکان از "حط" است به معنای فرود آمد. عرب به پایین آوردن بار شترها می‎گوید: "حط الاحمال"؛ و "محط" یعنی: محل پایین آوردن بارها.

"رحال" نیز جمع "رحل" است، و "رحل" به معنای بار شتر یا همان جهازی است که روی شتر می‎گذاشتند؛ بنابراین "محط رحالها" یعنی: جای فرود آوردن بارهای شترها.

ناوبری کتاب