از پشت سر میراند "سائق" میگویند. "سوق" ضد "قیادت" است، چون قیادت این بود که از پیش رو به طرفی بکشد و سوق این است که از پشت سر به سویی براند.
حضرت در اینجا با ملاحظه فرهنگ حاکم بر آن زمان، ملت ها و کسانی را که بر آنها حکومت میکنند به یک قطار شتر تشبیه کرده که "قائد" دارد یعنی آن که جلودارشان است، "سائق" دارد یعنی آن که از پشت سر آنها میراند، و "ناعق" دارد یعنی آن که صدا میزند و هی میکند.
"و مناخ رکابها و محط رحالها"
( و از مکان خوابیدن شترهایشان و محل پایین آمدن بارهایشان [ به شما خبر میدهم ].)
این جمعیت که میروند، مثلا یک قافله شتر که به سویی در حرکت است، بالاخره یک جایی میخواهند بخوابند و اهل قافله جایی - مثلا کنار چشمه ای - باید بارشان را به زمین بگذارند.
"رکاب" معنای جمعی دارد و از لفظ خودش مفرد ندارد و جمع آن "رکب" است. "مناخ" اسم مکان است، به معنای محل خوابیدن. "مناخ رکابها" یعنی: محل خوابیدن شترهای آنها. در مزید فیه اسم زمان و مکان و مصدر میمی بر یک وزن است.
در ادبیات میگفتند اسم زمان و مکان و مصدر میمی در ثلاثی مزید، از مضارع مجهول ساخته میشود؛ به این صورت که یای مضارع را به میم تبدیل میکنند. "نوخ" به باب افعال که برود میشود "أناخ"؛ که وقتی شتر بخوابد میگویند: "أناخت الابل"، و مضارع مجهولش "یناخ" میشود و اسم زمان و مصدر میمی اش "مناخ" میشود.
"محط" اسم مکان از "حط" است به معنای فرود آمد. عرب به پایین آوردن بار شترها میگوید: "حط الاحمال"؛ و "محط" یعنی: محل پایین آوردن بارها.
"رحال" نیز جمع "رحل" است، و "رحل" به معنای بار شتر یا همان جهازی است که روی شتر میگذاشتند؛ بنابراین "محط رحالها" یعنی: جای فرود آوردن بارهای شترها.