به دردشان نمی خورد، مثل این که کسی پرسید تعداد موهای سر من چقدر است ؟! اگر علی (ع) در زمان ما بود سؤالهای زیادی از ایشان میکردیم. حضرت ادعایش این است که همه گروهها و دسته جاتی که در آینده جمعیت ها و کشورها را اداره خواهند کرد، چه خوب باشند و چه بد، من آنها را میشناسم. "فئة" در "و لا عن فئة" عطف بر "شئ" در "لاتسألونی عن شئ" است.
"الا أنبأتکم بناعقها و قائدها و سائقها"
( مگر آن که من به دعوت کننده و رهبر و سوق دهنده آن شما را آگاه میسازم.)
حضرت میفرمایند: از من درباره گروههایی که بر جمعیت هایی هر چند صد نفره حکومت خواهند کرد نمی پرسید مگر آن که من از ناعق و قائد و سائق آن گروه به شما خبر میدهم.
"ناعق" یعنی آن کسی که صدا میکند؛ عرب به صدای کلاغ میگوید: "نعیق الغراب"؛ یا وقتی چوپان گوسفندها را هی میکند و صدایشان میزند میگویند: "نعق بغنمه" یعنی: گوسفندش را صدا زد. حال به کسی که در یک گروه آنها را صدا میزند و به سویی دعوت میکند "ناعق" یعنی دعوت کننده این جمعیت میگویند.
"قائد" از "قود" به معنای قیادت و رهبری است، و "قائدها" یعنی: رهبر و جلودار آنان. این تشبیه است. به کسی که افسار شتر یا هر حیوانی را بگیرد و آن را به سویی بکشد "قائد" میگویند. رهبر را هم که قائد میگویند به این جهت است که جامعه به دست او سپرده شده تا به طرفی ببرد و جلودار جامعه باشد. حالا اگر رهبر خوب و فهمیده ای باشد جامعه را به طرف سعادت و خوشبختی میبرد؛ و اگر بد باشد مردم را به طرف بدبختی و گمراهی میبرد. به ریسمانی که با آن شتر یا هر چیزی را به طرفی میکشند "قیاد" میگویند.
"سائق" نیز از "سوق" به معنای راندن است. به کسی که گله گوسفند یا قافله شتر را