منصرف کنند، به حضرت گفتند: بازداشتش کنید. حضرت فرمودند: "اگر بخواهیم هر کسی را که مورد اتهام است بازداشت کنیم زندانها را پر کرده ایم."تاریخ طبری، ج 4، ص 86 تا 88، حوادث سال 38 هجری. و پر کردن زندانها هنری نیست. ولی وقتی که اینها دست به اسلحه بردند و بی گناهان را کشتند و جاده ها را ناامن کردند، اینجا دیگر حضرت با آنها جنگ کرد و چاره دیگری هم نبود. این است که حضرت میفرماید: من بعد از آن که ظلمت این فتنه فراگیر شد چشم آن را از حدقه بیرون آوردم.
"واشتد کلبها"
( و [ پس از آن که ] هاری آن شدت یافت.)
هاری سگ را "کلب" میگویند. سگ وقتی که هار میشود، هر کسی را هم که گاز بگیرد آن فرد به مرض هاری مبتلا میشود؛ حتی ممکن است کسی که سگ هار او را گاز گرفته از شدت مرض هاری بمیرد. خوب این سگ هار همه را مبتلا میکند، و باید جلوی آن را گرفت. این است که حضرت میفرماید: "واشتد کلبها". ضمیر "ها" به "فتنه" برمی گردد؛ یعنی بعد از آن که مرض هاری فتنه شدت پیدا کرد. اینها همه از باب تشبیه است. همان طوری که وقتی مرض هاری سگ شدت پیدا کند باید آن را کشت، فتنه ای هم که جامعه را ناامن کرده و سلامت آن را در مخاطره انداخته است باید ریشه کن کرد.
پیشتر گفتیم که حضرت در این خطبه فضائل خودش را برمی شمارد؛ در حقیقت میفرماید: من کسی هستم که با کسانی جنگیدم که مارک اسلام و مقدسی و دینداری به خود زده بودند و در میان مردم به این امور شناخته میشدند.
آگاهی علی (ع) از حوادث آینده
"فاسألونی قبل أن تفقدونی"
( پس از من بپرسید قبل از آن که مرا از دست دهید.)