صفحه ۴۹

شوند. در زمان علی (ع) بعضی از صحابه بی طرف بودند، نه طرفدار علی (ع) بودند و نه طرفدار معاویه، نه طرفدار امیرالمؤمنین (ع) و نه طرفدار عایشه. در این شرایط کمتر کسی حاضر بود از مولا امیرالمؤمنین (ع) دفاع کند و حضرت مجبور بود خودش از خودش دفاع بکند و حق را بگوید. علی (ع) وقتی می‎بیند همه ساکت اند، راهی ندارد جز این که خود به دفاع از خود اقدام کند و از خود تعریف کند و حق را در رابطه با خود باز گوید.

رضاخان در شرایطی همه را بسیج کرده بود که علیه مرحوم مدرس شعار دهند، عده ای را تطمیع کرده بود، عده ای را تهدید کرده بود، و خلاصه همه "مرگ بر مدرس" می‎گفتند. مرحوم مدرس دید کسی نیست از ایشان حمایت کند، از این رو خودش به دفاع از خود شعار داد: "زنده باد مدرس". اگر همه انسان را منکوب می‎کنند و هیچ کس به دفاع برنمی خیزد، لااقل خود انسان باید از خودش دفاع بکند. بالاخره امیرالمؤمنین (ع) وقتی که می‎بیند همه ساکت اند و حق را ادا نمی کنند، ناچار خود حضرت باید از خودش دفاع کند و حق را بگوید.

پیمان شکنی برخی از صحابه پیامبر(ص)

ممکن است کسی اشکال کند که صحابه پیامبر(ص) - یعنی بعضی از همانهایی که از علی (ع) دفاع و حمایت نکردند - در قرآن کریم مورد تمجید قرار گرفته اند؛ از جمله در سوره فتح می‎فرماید: (ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق أیدیهم) سوره فتح (48)، آیه 10. "کسانی که با تو [ ای پیامبر] بیعت کنند همانا با خدا بیعت می‎کنند؛ دست خدا بالای دستان ایشان است." پس چگونه کسانی که خدا از آنها تعریف می‎کند و در آیات متعددی به آنان بشارت می‎دهد، از علی (ع) و حقیقت دفاع نکرده اند؟ آیا می‎توان چنین کسانی را گمراه به شمار آورد؟

ناوبری کتاب