بنابراین باید از گفتار و کردار او روشنی گرفت.
البته اگر "مصباح" را به "واعظ متعظ" اضافه کنیم به این معنا میشود که از چراغ شخصی که واعظ و پند دهنده است و به پند و وعظ خود عمل کرده و آن را پذیرفته است دل خود را روشن کنید و شعله روشنایی برگیرید؛ ولی اگر عبارت را "من شعلة مصباح واعظ متعظ" بخوانیم که "واعظ متعظ" عطف بیان باشد، معنا چنین میشود که روشنی بگیرید از شعله چراغی که آن چراغ پند دهنده است و خود نیز به آن عمل میکند.
ظاهرا حضرت امیر(ع) در این عبارت نظر به خودشان دارند و میخواهند بفرمایند: کسی که مانند من واعظ متعظ است و شما تشخیص دادید که پیامبر(ص) او را به جانشینی خود معین کرده و در همه حال با او بوده است، باید از گفته های او استفاده کرده و پند بگیرید و چراغ دل خود را به وسیله او روشن کنید.
گاهی شرایط طوری میشود که انسان ناچار میشود فضیلت های خود را بیان کند. در زمانی که به دستور رضاخان شروع کردند در جلوی مجلس علیه مرحوم مدرس شعار بدهند و "مرگ بر مدرس" بگویند، ایشان شعار داد: "زنده باد مدرس". در واقع حرف ایشان این بود که وقتی هیچ کسی نیست از من دفاع کند حداقل خودم باید از خودم دفاع کنم.
طلب علم از مخزن علوم و اسرار
"وامتاحوا من صفو عین قد روقت من الکدر"
( و آب بردارید از برگزیده چشمه که از تیرگی تصفیه شده است.)
"امتاحوا" امر و صیغه جمع "امتح" از ماده "میح" است که ماضی باب افتعال آن "امتیح" میباشد و یاء قلب به الف شده و در نتیجه "امتاح" میشود؛ و به معنای آب