صفحه ۴۸۰

بنابراین باید از گفتار و کردار او روشنی گرفت.

البته اگر "مصباح" را به "واعظ متعظ" اضافه کنیم به این معنا می‎شود که از چراغ شخصی که واعظ و پند دهنده است و به پند و وعظ خود عمل کرده و آن را پذیرفته است دل خود را روشن کنید و شعله روشنایی برگیرید؛ ولی اگر عبارت را "من شعلة مصباح واعظ متعظ" بخوانیم که "واعظ متعظ" عطف بیان باشد، معنا چنین می‎شود که روشنی بگیرید از شعله چراغی که آن چراغ پند دهنده است و خود نیز به آن عمل می‎کند.

ظاهرا حضرت امیر(ع) در این عبارت نظر به خودشان دارند و می‎خواهند بفرمایند: کسی که مانند من واعظ متعظ است و شما تشخیص دادید که پیامبر(ص) او را به جانشینی خود معین کرده و در همه حال با او بوده است، باید از گفته های او استفاده کرده و پند بگیرید و چراغ دل خود را به وسیله او روشن کنید.

گاهی شرایط طوری می‎شود که انسان ناچار می‎شود فضیلت های خود را بیان کند. در زمانی که به دستور رضاخان شروع کردند در جلوی مجلس علیه مرحوم مدرس شعار بدهند و "مرگ بر مدرس" بگویند، ایشان شعار داد: "زنده باد مدرس". در واقع حرف ایشان این بود که وقتی هیچ کسی نیست از من دفاع کند حداقل خودم باید از خودم دفاع کنم.

طلب علم از مخزن علوم و اسرار

"وامتاحوا من صفو عین قد روقت من الکدر"

( و آب بردارید از برگزیده چشمه که از تیرگی تصفیه شده است.)

"امتاحوا" امر و صیغه جمع "امتح" از ماده "میح" است که ماضی باب افتعال آن "امتیح" می‎باشد و یاء قلب به الف شده و در نتیجه "امتاح" می‎شود؛ و به معنای آب

ناوبری کتاب