صفحه ۴۷۱

فرموده است. اگر کسی بخواهد احقاق حق کرده و انتقام خود را بگیرد معمولا باید پیش قاضی برود. قاضی هم شاهد می‎خواهد و ممکن است انسان نتواند دلیل و مدرک و شاهد محکمه پسندی فراهم کند و در نتیجه طرف مقابل زرنگی کند و انسان نتواند انتقام خود را بگیرد؛ ولی اگر قاضی خود منتقم باشد و علم و قدرت داشته باشد، در اینجا آن کس که جنایت کرده نمی تواند از انتقام فرار کند. این است که حضرت می‎فرماید: انتقام گیرنده خونهای به ناحق ریخته شده ما خداوند است و بنابراین هیچ کس زورش به خدا نمی رسد و هیچ کس از دست او نمی تواند فرار کند. زیرا خداوند بر اساس علم خود حکم می‎کند و انتقام می‎گیرد و نیازی نیست که ما پیش قاضی دیگری برویم. خدایی که انتقام خون ما را می‎گیرد هم قاضی است و هم منتقم. در مورد امام حسین (ع) هم که می‎گویند: "ثارالله" (خون خدا)، به خاطر این است که خون امام حسین (ع) در راه خدا ریخته شده و لذا گویا او خون خداست و خون حق ریخته شده است و خود خدا هم انتقام آن خون را خواهد گرفت.

"و ان الثائر فی دمائنا": و همانا آن کسی که در خونهای ما انتقام گیرنده خواهد بود "کالحاکم فی حق نفسه": مانند کسی است که در حق خودش حکم کند "و هو الله الذی لا یعجزه من طلب": و آن خدایی است که او را عاجز نمی کند هر کسی را که بخواهد و طلب کند. زور کسی به خدا نمی رسد و نسبت به همه قدرت دارد. "و لا یفوته من هرب": و کسی که فرار کند، از سیطره و قدرت خدا رهایی ندارد و خداوند او را درمی یابد. هیچ کس نمی تواند از پنجه عدالت خدا فرار کند.

سرانجام حکومت بنی امیه

"فاقسم بالله یا بنی أمیة عما قلیل لتعرفنها فی أیدی غیرکم و فی دار عدوکم"

( پس به خدا سوگند یاد می‎کنم ای بنی امیه به زودی دنیا را در دستان غیر خود و در خانه دشمنتان شناسایی می‎کنید.)

ناوبری کتاب