بگوید، که همه اینها از گناهان کبیره است.
علاوه بر اینها باید زد و بند داشته باشد تا بالاخره زندگی کند. این است که در چنین شرایطی انسان میتواند ازدواج نکند و از شهرها فرار کرده به روستاهای دور افتاده پناه ببرد و به کشاورزی و امثال آن مشغول شود.
"قالوا: و کیف یا رسول الله و قد أمرتنا بالتزویج ؟!": اصحاب به پیامبر گفتند: چگونه عزوبت و تنها زندگی کردن حلال میشود در صورتی که شما به ما دستور ازدواج داده اید؟!
همان طور که میدانید پیامبر فرموده است: "من تزوج أحرز نصف دینه"وسائل الشیعة، ج 14، ص 5 (چاپ 30 جلدی آل البیت، ج 20، ص 17)؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 383، باب فضل التزویج. "کسی که ازدواج کند نصف دین خود را نگه داشته و محافظت کرده است."
بنابراین اصحاب پیامبر به آن حضرت عرض میکنند که شما ما را به ازدواج فرمان داده اید، پس چگونه عزوبت و ازدواج نکردن را حلال میدانید؟
"قال (ص): اذا کان ذلک الزمان، کان هلاک الرجل علی یدی أبویه، فان لم یکن له أبوان فعلی یدی زوجته و ولده، فان لم یکن، فعلی یدی قرابته": حضرت فرمود: "هنگامی که آن زمان بیاید - یعنی شرایط به صورتی دگرگون شود که رزق و روزی پیداکردن فقط از راه حرام و دروغ و ربا و تملق و مانند آن امکان پذیر باشد - هلاکت و بدبختی انسان در درجه اول به دست پدر و مادرش میباشد - برای این که پدر و مادر میگویند: پسرم ما تو را بزرگ کرده ایم و اکنون دیگر باید خودت به فکر زندگانی و نان پیداکردن باشی، پس در درجه اول پدر و مادر بر انسان فشار میآورند -. و اگر