صفحه ۴۲۲

بگوید، که همه اینها از گناهان کبیره است.

علاوه بر اینها باید زد و بند داشته باشد تا بالاخره زندگی کند. این است که در چنین شرایطی انسان می‎تواند ازدواج نکند و از شهرها فرار کرده به روستاهای دور افتاده پناه ببرد و به کشاورزی و امثال آن مشغول شود.

"قالوا: و کیف یا رسول الله و قد أمرتنا بالتزویج ؟!": اصحاب به پیامبر گفتند: چگونه عزوبت و تنها زندگی کردن حلال می‎شود در صورتی که شما به ما دستور ازدواج داده اید؟!

همان طور که می‎دانید پیامبر فرموده است: "من تزوج أحرز نصف دینه"وسائل الشیعة، ج 14، ص 5 (چاپ 30 جلدی آل البیت، ج 20، ص 17)؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 383، باب فضل التزویج. "کسی که ازدواج کند نصف دین خود را نگه داشته و محافظت کرده است."

بنابراین اصحاب پیامبر به آن حضرت عرض می‎کنند که شما ما را به ازدواج فرمان داده اید، پس چگونه عزوبت و ازدواج نکردن را حلال می‎دانید؟

"قال (ص): اذا کان ذلک الزمان، کان هلاک الرجل علی یدی أبویه، فان لم یکن له أبوان فعلی یدی زوجته و ولده، فان لم یکن، فعلی یدی قرابته": حضرت فرمود: "هنگامی که آن زمان بیاید - یعنی شرایط به صورتی دگرگون شود که رزق و روزی پیداکردن فقط از راه حرام و دروغ و ربا و تملق و مانند آن امکان پذیر باشد - هلاکت و بدبختی انسان در درجه اول به دست پدر و مادرش می‎باشد - برای این که پدر و مادر می‎گویند: پسرم ما تو را بزرگ کرده ایم و اکنون دیگر باید خودت به فکر زندگانی و نان پیداکردن باشی، پس در درجه اول پدر و مادر بر انسان فشار می‎آورند -. و اگر

ناوبری کتاب