مجرد که به باب تفعل میرود بر معنای بیشتری دلالت خواهد داشت. روی این حساب "تطبب زید" یعنی: زید متوغل و فرو رفته در علم طب است. "تفقه زید" نیز یعنی: زید در علم فقه و یا فهم آن متوغل و فرو رفته است. بنابراین "تفکر" نیز یعنی: در فکر عمیق فرو رفتن، که همان اندیشیدن است.
انسان اگر در زندگی خود فکر و اندیشه نکند بدون توجه کارهایی انجام میدهد و از نتایج و آثار آن غفلت دارد. درصورتی که اگر در مورد کارهایی که انجام میدهد و یا حوادثی که در آینده پیش میآید مقداری فکر و اندیشه کند، دقت بیشتری در مورد کارهای خود مینماید و تلاش میکند کمتر مرتکب گناه و معصیت شود. به عنوان مثال فرض کنید کسی از دنیا رفته و انسان در تشییع جنازه و یا مجالس عزای او شرکت میکند، شرکت در مراسم تشییع یا مراسم عزاداری یک شخص میتواند موجب تنبه و بیداری انسان شود. برای این که اگر انسان بیندیشد که مرگ تنها مخصوص شخصی نیست که در مراسم او شرکت کرده بلکه مربوط به همه است و روزی به سراغ او هم میآید، وظایف خود را بهتر انجام میدهد و دستورات خدا را زیر پا نمی گذارد. در طول تاریخ این همه پیامبر آمده اند و همه از خدا و روز قیامت سخن گفته اند که اگر انسان به حرفهای آنها یقین هم نداشته باشد حداقل احتمال صحت آنها را میدهد؛ و هنگامی که حتی احتمال بدهد که سخنان پیامبران درست است و حساب و کتاب و روز جزایی ممکن است باشد، عقل او حکم میکند که در این امور مهمه احتیاط کند و به طرف گناه نرود؛ مبادا که اگر مرتکب گناه بشود دچار گرفتاری گردد؛ و اگر روزی یک گناه انجام دهد در سال سیصد و شصت و پنج گناه میشود و بعد حساب میکند که گناهان او در طول عمر چقدر خواهد شد.
خلاصه انسان باید در مورد حوادث روزگار و در مورد خود و کارهایش فکر و اندیشه کند که از کجا آمده است و به کجا میرود و چه وظایفی دارد و در قیامت در مورد پرسش هایی که از او میشود چه جوابی دارد. این فکرها باعث میشود انسان