شهری به شهری دیگر میرفت و گاهی حتی به طور ناشناس در روستاها زندگی میکرد. از ویژگی های دیگر او این بود که زرنگ، سخنور و ظاهر الصلاح به نظر میآمد. او با همه خصوصیات و ویژگی هایی که داشت این بردگان سیاه و بدبختی را که آماده شورش و اعتراض بودند به قیام دعوت میکرد.
بعضی از مورخین از جمله طبری در مورد این زنگی ها تعبیر به "شورجیین" میکنند که به معنای شورشی ها میآید.ر.ک : تاریخ طبری، ج 7، ص 543 تا 608؛ و ج 8، ص 2 تا 144، در حوادث سال 255 تا 270 ه' ق. شرح ابن أبی الحدید نیز ذیل خطبه 128 به طور مفصل داستان آنها را به نقل از تواریخ ذکر میکند.ر.ک : شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 126 تا 214.
در هر صورت این بردگان زنگی به دستور رئیس خود علیه حکومت شورش میکنند؛ و در ابتدا حتی بیش از سه شمشیر هم نداشتند، ولی در اثر درگیری با افراد و به خاطر این که بتدریج شمشیرها و اسب های افراد را به غارت میگرفتند شمشیرها و اسب های آنان افزایش یافت.
یکی دیگر از کارهای آنها این بود که از مخالفین خود هر کسی را به چنگ میآوردند میکشتند، و تفاوتی بین کوچک و بزرگ و زن و مرد قائل نبودند. در صورتی که در جنگ های اسلامی، زن ها و بچه ها و اسرا نباید کشته شوند؛ ولی اینها هر کسی را که پیدا میکردند و میتوانستند به قتل میرساندند.
در اثر همین شورشها و قتل و غارتها بود که ابتدا "بصره" و پس از آن "ابله" را به تصرف درآوردند. أبله در چهار فرسخی بصره بود که شاید حالا از محلات بصره و متصل به آن محسوب شود. اصل کلمه "أبله" همان "پل" است که ابتدا عربی اش کرده و "پ" را تبدیل به "ب" کرده اند و پس از آن یک همزه سر آن اضافه کردند و "أبله" شد. این "أبله" سر پل و مرکز تجارت نیز بوده است. در نتیجه میتوان حدس زد که در