شوره هایش جمع شود و بعد به این بردگان زنگی دستور میدادند که آن زمین های شوره زار را جارو کنند. از طرف دیگر گاهی یکی از پسران یا دختران اعیان و اشراف چندین نفر از این بردگان را در اختیار داشت که برای او نوکری کنند. و معمولا این بیچاره ها را به کارهای پست و گاهی سخت وادار میکردند. این در حالی بود که اسیران زنگی در کشور خود دارای احترام بودند ولی در بصره و اطراف آن با آنان معامله برده و نوکر میشد و با همه کارهای طاقت فرسایی که انجام میدادند از خود درآمدی نداشتند. به همین جهت آنان افرادی ناراضی شده و آماده شورش بودند و در این شرایط بود که صاحب زنج این افراد را پیرامون خود گردآوری کرد و برای شورش آماده ساخت. به آنها گفت شما بیایید صاحب همین زمین ها و خانه ها و قصرهایی باشید که در آن با ذلت کار میکنید و توسری میخورید؛ من همه اینها را در اختیار شما میگذارم.تاریخ طبری، ج 7، ص 543. خوب وقتی یک عده مردم فقیر و بدبخت که به آنها ستم میشود این وعده ها را بشنوند تحریک میشوند و شورش میکنند.
جمهور نسابین گفته اند نام صاحب زنج که رهبر شورش بود "علی بن محمد بن عبدالرحیم" بوده است، ولی ادعای سیادت میکرد و خود را از اولاد و نوه های زید بن علی بن الحسین (ع) میدانست. این شخص علاوه بر ادعای سیادت، در زمان مهتدی عباسی ادعاهای دیگری هم داشت؛ به عنوان نمونه میگفت: از عالم غیب به من الهام میشود که چگونه و یا چه کاری انجام دهم تا پیروز شوم، و یا مواردی را که در آنها پیروز میشوم یا شکست میخورم میدانم. او اهل سحر و تنجیم و اصطرلاب هم بود و به این وسیله و یا احیانا به وسیله گفتن مطالبی که مردم گمان میکردند غیبگویی است خود را در بین مردم جا میانداخت. البته با این همه آزاد هم نبود، بلکه معمولا تحت تعقیب بود و مرتب جای سکونت و زندگی خود را تغییر میداد و از