این خطبه نیز به مانند خطبه قبلی در هیچ منبع دیگری غیر از نهج البلاغه ذکر نشده است.
معنای اول و آخر بودن خداوند
"[ ألحمد لله ] الاول قبل کل أول"
( ستایش برای خدایی است که قبل از هر اولی اول است.)
ما وقتی اول میگوییم، اول زمانی به ذهنمان متبادر میشود و زمان را معیار قرار میدهیم؛ ولی از آنجا که در مورد مجردات و فوق همه مجردات درباره خداوند تبارک و تعالی اصلا زمان مطرح نیست، اولیت زمانی درباره خداوند معنا ندارد. خداوند و دیگر مجردات فوق عمود زمان و مکان هستند؛ زیرا زمان عبارت است از مقدار حرکت، و حرکت از خواص موجود مادی است، عالم ماده چون تدرج و حرکت دارد برایش زمان مطرح است و بالطبع اول بودن زمانی هم درباره عالم ماده مطرح است. قبل از مرحوم صدرالمتألهین تدرج و حرکت در ماده را در برخی اعراض - مثل کم و کیف و وضع و أین - منحصر میدانستند، و مثلا سیبی که بر درخت بزرگ میشود، یا این که رنگش سبز است بعد زرد و بعد سرخ میشود، و نیز حرکت وضعی و انتقالی را حرکت میدانستند. ولی مرحوم صدرالمتألهین علاوه بر حرکت در اعراض مزبور، حرکت جوهری را نیز اثبات کرد، ایشان میگوید: همه اعراض یک چیز، نمودهای جوهر آن هستند و از مراتب و حواشی و جلوه های وجود آن جوهر میباشند. اگر چنانچه در جوهر ذات تدرج و حرکت نباشد، اعراض هم تدرج و حرکت نخواهند داشت؛ و حرکت در اعراض نشان دهنده حرکت در جوهر آنهاست. این که مثلا نطفه به علقه و علقه به مضغه تبدیل شده و بعد جنین کاملی درست میشود، این جوهر ذات و به عبارت دیگر همان صورت نوعیه این شئ که