صفحه ۳۲

خلافت سر باز زنند. این عبارت دلیل بر این است که خلافت به انتخاب پیغمبر و به نص پیغمبر نیست. گرچه علی (ع) اولی و احق به خلافت بود و بیش از دیگران لیاقت این مقام را داشت.شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 7، ص 34.

ابن میثم بحرانی می‎گوید: امیرالمؤمنین (ع) می‎خواسته بازار گرمی کند و رغبت مردم را برای انتخاب خود بیشتر کند. وقتی مردم به سراغ کسی می‎آیند تا او را به حکومت برگزینند، اگر از همان اول جواب مثبت بدهد و خواسته آنها را بپذیرد، می‎گویند معلوم می‎شود عاشق آقایی بوده است که تا ما گفتیم فوری پذیرفت.

به همین جهت امام در ابتدا خلافت را نمی پذیرد تا مردم اصرار کنند و با اصرار، او را به عنوان خلیفه انتخاب کنند و برایشان این توهم پیدا نشود که امیرالمؤمنین (ع) عاشق ریاست و حکومت است.شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 2، ص 385.

به نظر می‎رسد هیچ کدام از این دو وجهی که درباره رد پیشنهاد خلافت از سوی علی (ع) گفته شده درست نیست؛ علی (ع) نه می‎خواهد منصوص بودن و خلیفه بلافصل بودن خود را نفی کند و نه در پی بازار گرمی است، بلکه به دلیل 25 سال دوری مردم از حاکمیت حق و عدالت، و انحراف از سنت پیامبر(ص) و رواج بعضی ارزشهای جاهلی، حضرت از اول می‎خواهد با مردم - بویژه سران قوم - اتمام حجت کرده و شرایط خود را بیان کند و بفرماید خیال نکنید حالا که مرا انتخاب می‎کنید من مطابق میل شما عمل می‎کنم و مانند عثمان که برای شما بزرگان امتیازاتی قائل بود و بیت المال را در اختیار شما می‎گذاشت و حکومت های بزرگ را به شما می‎داد، من هم مثل او عمل خواهم کرد؛ نه ! من مطابق حق رفتار می‎کنم و طبعا این امر برای عده ای از شما خوشایند نخواهد بود، به یک عده تان هم برمی خورد. لذا طلحه و زبیر می‎روند عایشه را می‎آورند و جنگ جمل راه می‎اندازند، و یک عده

ناوبری کتاب