خلافت سر باز زنند. این عبارت دلیل بر این است که خلافت به انتخاب پیغمبر و به نص پیغمبر نیست. گرچه علی (ع) اولی و احق به خلافت بود و بیش از دیگران لیاقت این مقام را داشت.شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 7، ص 34.
ابن میثم بحرانی میگوید: امیرالمؤمنین (ع) میخواسته بازار گرمی کند و رغبت مردم را برای انتخاب خود بیشتر کند. وقتی مردم به سراغ کسی میآیند تا او را به حکومت برگزینند، اگر از همان اول جواب مثبت بدهد و خواسته آنها را بپذیرد، میگویند معلوم میشود عاشق آقایی بوده است که تا ما گفتیم فوری پذیرفت.
به همین جهت امام در ابتدا خلافت را نمی پذیرد تا مردم اصرار کنند و با اصرار، او را به عنوان خلیفه انتخاب کنند و برایشان این توهم پیدا نشود که امیرالمؤمنین (ع) عاشق ریاست و حکومت است.شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 2، ص 385.
به نظر میرسد هیچ کدام از این دو وجهی که درباره رد پیشنهاد خلافت از سوی علی (ع) گفته شده درست نیست؛ علی (ع) نه میخواهد منصوص بودن و خلیفه بلافصل بودن خود را نفی کند و نه در پی بازار گرمی است، بلکه به دلیل 25 سال دوری مردم از حاکمیت حق و عدالت، و انحراف از سنت پیامبر(ص) و رواج بعضی ارزشهای جاهلی، حضرت از اول میخواهد با مردم - بویژه سران قوم - اتمام حجت کرده و شرایط خود را بیان کند و بفرماید خیال نکنید حالا که مرا انتخاب میکنید من مطابق میل شما عمل میکنم و مانند عثمان که برای شما بزرگان امتیازاتی قائل بود و بیت المال را در اختیار شما میگذاشت و حکومت های بزرگ را به شما میداد، من هم مثل او عمل خواهم کرد؛ نه ! من مطابق حق رفتار میکنم و طبعا این امر برای عده ای از شما خوشایند نخواهد بود، به یک عده تان هم برمی خورد. لذا طلحه و زبیر میروند عایشه را میآورند و جنگ جمل راه میاندازند، و یک عده