صفحه ۳۱۹

مسلمانان می‎شود باید این ویژگی ها را داشته باشد، به کار بردن عنوان "دلیل" مشعر به این است که اوصاف مذکور برای هر کسی که می‎خواهد پرچم حق را به دست گیرد و هدایتگر مردم باشد لازم و ضروری است و بدون آنها اصلا دلالت و راهنمایی حق تحقق نمی یابد. بنابراین "دلیلها" کلی است و ویژگی های برشمرده برای هر راهنمای پرچم حق لازم است؛ ولی از آنجا که به توصیف مردم می‎پردازند و خبر شهادت خود را می‎دهند به مصداق یعنی خودشان نظر دارند.

در اینجا ممکن است گفته شود ائمه (ع) دارای علم لدنی هستند و دیگر احتیاج به فکر و تأمل ندارند پس چگونه امام (ع) مکیث الکلام بودن را یکی از ویژگی های خود ذکر می‎کنند.

پاسخ این است - چنان که گفته شد - علی (ع) طبع قضیه را ذکر می‎کنند؛ یعنی به حسب طبع، دلیل و راهنمای پرچم حق باید این چنین باشد که سخنانش با تأمل و تأنی باشد، هر چند در برخی تأمل و تأنی اصلا مطرح نیست؛ به خاطر این که تأنی و تأمل برای آن است که سخن انسان منطبق با واقع باشد و تبعات منفی بر آن مترتب نباشد، و کسانی که دارای علم لدنی هستند بدون این تأملات سخنانشان حق است و با واقع منطبق می‎باشد.

امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 216 می‎فرمایند: "فلاتکفوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق أن اخطی و لاآمن ذلک من فعلی": "پس از سخن حق و مشورت همراه با عدالت با من دریغ نکنید؛ چرا که من به خودی خود بالاتر از آن نیستم که خطایی نکنم، و از این که در کارم اشتباه نکنم خود را ایمن نمی دانم." این که حضرت فرمودند: "لست فی نفسی..." یعنی طبع انسان این گونه است؛ ولی اگر کسی را خداوند محافظت و کفایت کند از اشتباه مصون می‎ماند؛ لذا در ادامه می‎فرمایند: "الا أن یکفی الله من نفسی ما هو أملک به منی": "مگر آن که خداوند که مالک تر از من به من است کفایتم کند." اینجا هم که حضرت مکیث الکلام

ناوبری کتاب