صفحه ۲۹

انجام گرفت. او کسانی که پیغمبراکرم (ص) از مدینه طردشان کرده بود، مثل حکم بن ابی العاص در اعلام زرکلی (ج 2، ص 266) آمده است: حکم بن ابی العاص در فتح مکه اسلام آورد و به مدینه ساکن شد و چون افشاء سر پیامبر(ص) را کرد پیامبر او را به طائف تبعید کرد. در زمان خلافت عثمان به مدینه برگشت و در سال 32 هجری مرد، و او عموی عثمان بن عفان بود. نقل از الاصابة، ج 2، ص 28؛ تاریخ اسلام ذهبی، ج 2، ص 95. را به مدینه آورد و مروان بن حکم و دیگر قوم و خویش هایش را به دور خود جمع کرد و آنها را بر بیت المال مسلمین مسلط ساخت، به گونه ای که سر و صدای همه بلند شد؛ و در نهایت به قیام مردم و کشته شدنش انجامید.

از جمله کارهایی که عثمان کرد این بود که در تقسیم بیت المال بین عرب و عجم امتیاز قائل شد و گفت: عرب ها از باب این که در گرویدن به اسلام و دفاع از پیغمبر پیشقدم بودند حقوقشان از بیت المال باید زیادتر باشد، اما عجم ها و موالی حقوق کمتری داشته باشند. برای بزرگان و نخبگان امتیاز قائل شد و کم کم این یک اصل مسلم شد که رؤسا و نخبگان و شخصیت ها از امتیاز بیشتری برخوردار باشند.

یکی دیگر از کارهای نادرست عثمان این بود که برای مناطق مختلف حاکمان نالایق انتخاب می‎کرد و در سپردن پست ها اقوام و خویشان خود را مقدم می‎داشت؛ از جمله عبدالله بن سعد بن ابی سرح وی که قبل از فتح مکه مسلمان شده بود، در مدینه در خدمت رسول خدا6 کتابت وحی می‎کرد؛ ولی بعد از مدتی مرتد شد و به سوی کفار قریش در مکه برگشت. در فتح مکه جزء شش نفری بود که پیامبر دستور قتل آنها را صادر کرد و او به عثمان پناهنده شد. عثمان او را به محضر پیامبر آورد و درخواست عفو او را کرد؛ پیامبر مدتی سکوت کرد و عثمان درخواست خود را چند بار تکرار کرد تا این که پیامبر قبول کرد و او با پیامبر بیعت کرد. وقتی که از محضر پیامبر بیرون رفت، پیامبر فرمود: خاموش ماندم که یکی از شما برخیزد و او را بکشد. یکی از یاران گفت: ای پیامبر چرا اشاره نکردی ؟ پیامبر فرمود: من با اشاره کسی را نمی کشم، و در شأن پیامبر نیست که با اشاره چشم خیانت کند. ر.ک : المغازی، واقدی، ج 2، ص 855 و 856؛ طبقات الکبری، ابن سعد، ج 2، ص 103 و 107؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج 1، ص 357؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 59. را که برادر رضاعی اش بود حاکم مصر قرار

ناوبری کتاب