صفحه ۲۷۳

در پی انسان است و انسان را مثل آن شتربان در دنیا به پیش می‎راند تا آن که انسان از این دنیا مفارقت کند و قدم در عالم آخرت بگذارد. بنابراین نباید از مرگ غافل بود، و اگر ما از مرگ غافل باشیم باید بدانیم که مرگ از ما غافل نیست و با سرعت به دنبالمان است و ما را در دنیا به پیش می‎راند تا عمرمان تمام شود و از دنیا خارج شویم.

شاید در به کار گرفتن واژه "یحدو" در کلام حضرت نکته ای باشد و آن این که وقتی شتربان برای شتر حدی می‎خواند و شتر بیچاره با آهنگ آن به پیش می‎رود، یک نحو غفلتی برای شتر ایجاد شده و بدون آن که توجهی داشته باشد تحت تأثیر آهنگ حدی در جاده پیش می‎رود؛ مرگ هم همچون آهنگ حدی انسان را به پیش می‎راند ولی انسان از آن غافل است. شاید امیرالمؤمنین (ع) با این تشبیه و به کار بردن واژه "یحدو" خواسته اند به غفلت ما انسانها از مرگ هم اشاره کرده باشند. ما معمولا از مرگ غافل هستیم و همان چیز که از آن غافلیم ما را به جلو می‎برد و به پایان خط زندگی این دنیا نزدیک می‎کند.

"و مزعج فی الدنیا [ عن الدنیا] حتی یفارقها رغما"

( و مرگ بی قرار کننده ای است که انسان را از دنیا برمی کند و بر خلاف میلش از دنیا جدا می‎سازد.)

این عبارت فقط در شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید و صبحی صالح ذکر شده و در دیگر نسخه ها از جمله شرح ابن میثم و عبده نیامده است؛ در شرح ابن أبی الحدید "عن الدنیا" را هم اضافه دارد. یعنی: و طالب شتابان که همان مرگ است، انسان را در دنیا بی تاب و بی قرار می‎سازد و برخلاف میلش از دنیا بر می‎کند تا از دنیا جدا می‎شود. "مزعج" اسم فاعل "ازعاج" به معنای بی تابی و بی قراری، و هم به معنای از جا کندن است. "رغم" یعنی کراهت و ناپسندی.

ناوبری کتاب