در پی انسان است و انسان را مثل آن شتربان در دنیا به پیش میراند تا آن که انسان از این دنیا مفارقت کند و قدم در عالم آخرت بگذارد. بنابراین نباید از مرگ غافل بود، و اگر ما از مرگ غافل باشیم باید بدانیم که مرگ از ما غافل نیست و با سرعت به دنبالمان است و ما را در دنیا به پیش میراند تا عمرمان تمام شود و از دنیا خارج شویم.
شاید در به کار گرفتن واژه "یحدو" در کلام حضرت نکته ای باشد و آن این که وقتی شتربان برای شتر حدی میخواند و شتر بیچاره با آهنگ آن به پیش میرود، یک نحو غفلتی برای شتر ایجاد شده و بدون آن که توجهی داشته باشد تحت تأثیر آهنگ حدی در جاده پیش میرود؛ مرگ هم همچون آهنگ حدی انسان را به پیش میراند ولی انسان از آن غافل است. شاید امیرالمؤمنین (ع) با این تشبیه و به کار بردن واژه "یحدو" خواسته اند به غفلت ما انسانها از مرگ هم اشاره کرده باشند. ما معمولا از مرگ غافل هستیم و همان چیز که از آن غافلیم ما را به جلو میبرد و به پایان خط زندگی این دنیا نزدیک میکند.
"و مزعج فی الدنیا [ عن الدنیا] حتی یفارقها رغما"
( و مرگ بی قرار کننده ای است که انسان را از دنیا برمی کند و بر خلاف میلش از دنیا جدا میسازد.)
این عبارت فقط در شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید و صبحی صالح ذکر شده و در دیگر نسخه ها از جمله شرح ابن میثم و عبده نیامده است؛ در شرح ابن أبی الحدید "عن الدنیا" را هم اضافه دارد. یعنی: و طالب شتابان که همان مرگ است، انسان را در دنیا بی تاب و بی قرار میسازد و برخلاف میلش از دنیا بر میکند تا از دنیا جدا میشود. "مزعج" اسم فاعل "ازعاج" به معنای بی تابی و بی قراری، و هم به معنای از جا کندن است. "رغم" یعنی کراهت و ناپسندی.