حال حیاتش را به تصرف در حال ممات و بعد از مرگش وصل میکند. خوب این فرد اگر وصیت نکرده بود دیگر بعد از مرگش هیچ حقی نسبت به مالش نداشت؛ ولی با این وصیتی که الان انجام داد تصرف در حال زنده بودنش را به تصرف بعد از مرگش وصل کرد و بعد از مرگش به همان صورتی که وصیت کرده در مالش تصرف میشود. بعد شهید ثانی وجه دیگری هم ذکر میکند و آن این که فردی در حال حیات، با اموالش میتوانست به خداوند تقرب جوید و آن را در انجام وظایف دینی و شرعی مصرف میکرد، حالا با وصیت این قربت و تقرب را که در حال حیات است به تقرب در حال بعد از مرگ وصل میکند و به واسطه سفارشهایی که برای بعد از مرگش کرده که مثلا ثلث مالم را در فلان کار خیر مصرف کنید، بعد از مرگش هم به سبب آن کار به خدا تقرب پیدا میکند. پس این فرد با وصیت کردن، این دو تقرب را به هم وصل کرد.
ولی به نظر ما وصیت منحصر به امور پس از مرگ نیست، بلکه به معنای سفارش است؛ و از جمله سفارشها این است که شخص محتضر یا کسی که به یاد مرگ است برای پس از حیاتش نسبت به اموری به فرزندان یا دیگران سفارشهایی میکند.
حالا در اینجا امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: "عباد الله ! أوصیکم بالرفض لهذه الدنیا": بندگان خدا ! شما را به ترک دنیا دعوت میکنم. "رفض" به معنای ترک کردن و رها ساختن است. این که اهل سنت به ما شیعه ها "رافضی" میگویند مقصودشان این است که ما سنت پیغمبراکرم (ص) را رها کرده ایم؛ و خودشان را "سنی" مینامند به این معنا که سنت پیغمبراکرم (ص) را اخذ کرده اند؛ در حالی که قضیه کاملا برعکس است، ما به سفارش پیغمبراکرم (ص) که مسلمانها را به کتاب خدا و اهل بیت (ع) ارجاع داده بود عمل کردیم ولی آنها به سفارش آن حضرت عمل نکردند. بنابراین اهل سنت واقعی ما هستیم و آنها رافضی هستند که سفارش پیغمبراکرم (ص) را عمل نکردند.