صفحه ۲۶۰

"من لایحضره الفقیه" این خطبه را به طور مفصل نقل کرده که چند صفحه است.من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 427 تا 432.

آنچه ایشان نقل کرده همه آنچه را که مرحوم سید رضی آورده شامل می‎شود بجز چند جمله که سید رضی نقل کرده ولی در آنجا نیست؛ اما همان طور که عرض کردم خطبه ای که صدوق نقل کرده بسیار مفصل است. مرحوم شیخ طوسی نیز در "مصباح المتهجد" آن را به نقل از زید بن وهب آورده است.مصباح المتهجد، ص 339.

ستایش خداوند نسبت به گذشته و استمداد از او برای آینده

"نحمده علی ما کان، و نستعینه من أمرنا علی ما یکون"

( خدا را بر آنچه که بوده و محقق شده سپاس می‎گوییم، و برای آنچه که خواهد بود در کار خویش از او یاری می‎جوییم.)

در ادبیات گفته شده فعل ماضی بر وقوع کاری یا حالتی در گذشته دلالت می‎کند و فعل مضارع بر وقوع کار یا حالتی در حال یا آینده دلالت دارد؛ اما همان گونه که می‎دانید در فعل زمان نیست، منتها فعل ماضی بر تحقق دلالت می‎کند و امر متحقق نسبت به امور مادی قهرا ماضی می‎شود؛ کاری که انجام شده قطعا گذشته شده هر چند یک آن گذشته باشد. و فعل مضارع بر کار و فعل مترقب دلالت می‎کند، یعنی بر چیزی که انتظار تحققش هست، که این هم قهرا در آینده خواهد بود. بنابراین زمان جزء معنای فعل نیست و این گونه نیست که زمان گذشته جزء فعل ماضی و زمان حال و آینده جزء فعل مضارع باشد. از همین رو فعل ماضی را برای خداوند هم به کار می‎بریم، مثلا می‎گوییم: (کان الله علیما حکیما) سوره نساء (4)، آیه 17. حال آیا این عبارت معنایش این است که خدا در زمان گذشته علیم و حکیم بوده است ؟! حقیقت این است

ناوبری کتاب