صفحه ۲۲۹

بگوید خلاصه من پیر شده ام و چیزهایی یادم نیست، دیگر از آنها مپرسید و آنچه را که یادم هست خود می‎گویم. "ثم قال: قام رسول الله (ص) یوما فینا خطیبا بماء یدعی خما بین مکة و المدینة فحمد الله و اثنی علیه و وعظ و ذکر ثم قال: أما بعد ألا أیها الناس فاءنا بشر یوشک أن یأتی رسول ربی فاجیب. و أنا تارک فیکم ثقلین أولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به" زید سپس گفت: رسول خدا(ص) روزی در کنار برکه آبی که خم خوانده می‎شود و بین مکه و مدینه قرار دارد به خطابه برخاست، پس حمد و ثنای الهی را به جا آورد و موعظه کرد و تذکراتی داد؛ سپس فرمود: "اما بعد، ای مردم ! من بشری هستم که نزدیک است فرستاده پروردگارم [ یعنی فرشته مرگ ] نزد من آید و من دعوت او را [ برای قبض روح ] بپذیرم. [ حضرت با این بیان اعلام کردند که وقت رحلتشان نزدیک است.] و من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می‎گذارم که اول آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است؛ پس کتاب خدا را برگیرید و بدان تمسک کنید." "فحث علی کتاب الله و رغب فیه": پس مردم را برای بهره گرفتن از قرآن تشویق و ترغیب نمود. "ثم قال: و أهل بیتی؛ أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی اهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی"صحیح مسلم، ج 4، ص 1873 و 1874 (ج 7، ص 123، چاپ دیگر)، حدیث 36. سپس رسول خدا(ص) فرمود: "و اهل بیتم، درباره اهل بیتم خدا را به یادتان می‎آورم." به این معنا که نکند نسبت به اهل بیتم ظلم کنید، مواظب باشید که اهل بیت (ع) حقوقی به گردنتان دارند آن حقوق را ادا کنید؛ که بنابر نقل زید پیامبراکرم (ص) سه بار این جمله را فرمودند.

مسلم در روایت بعد همین حدیث ثقلین را از طریق محمد بن بکار از زید بن أرقم نقل کرده، و از آنجا که عبارات عین حدیث قبل بوده فقط قسمتی را که متفاوت با آن بوده نقل می‎کند.

ناوبری کتاب