اخلاص و جان فدایی میکنند ولی وقتی پای امتحان و سختی باشد از میدان در میروند. برخی پا را از این هم فراتر گذاشته به جای آن که در سختی ها به کمک برادرانشان آیند، خود به دوست و برادرشان ضربه میزنند.
خدا رحمت کند شهید مطهری را، صبح پنجشنبه یا جمعه ای به همراه ایشان پای منبر مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی، یکی از علما و منبری های پیرمرد و اهل حال در قم رفته بودیم، از خواص هم پای منبر ایشان میآمدند، ایشان در منبر شعری خواند که مرحوم مطهری خیلی از آن خوشش آمد و من هم آن را حفظ کردم و الان هم از حفظ هستم. من دفتری داشتم که در آن اشعاری را که برایم جالب بود مینوشتم. مرحوم مطهری آن شعر را به عنوان یادگاری به خط خودش در دفترم نوشت. آن شعر این بود:
یعنی: "خیال میکردم برادران و دوستان زره میباشند، آری زره بودند اما نه زرهی برای دفاع از من، بلکه زره بودند برای دشمنان من. و فکر میکردم که دوستان تیرهایی هستند که به هدف میخورند، درست است که تیر بودند اما نه تیری به سوی دشمنان من، بلکه تیرهایی که به قلب من اصابت میکردند". "دروع" جمع "درع" به معنای زره است؛ "سهام" جمع "سهم" به معنای تیر است؛ و "صائب" یعنی برخوردکننده به هدف، به فکر استوار هم که "فکر صائب" میگویند از این جهت است که درست است و خطایی در آن نیست و به هدف که فهم حقیقت است برخورد کرده است.