"لام" در کلمه "لقد" مفتوح و برای توطئه قسم است، مثل این که یک قسم در اینجا بوده که حذف شده است؛ یعنی به خدا سوگند ما با رسول خدا(ص) بودیم، مقصود این است که در جنگهای صدر اسلام در رکاب رسول خدا(ص) جنگ میکردیم. "نقتل آباءنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا" و خیال نکنید که در این جنگها غریبه ها را میکشتیم، بلکه خویشاوندانی چون پدرها، فرزندان، برادران و عموهایمان را هم میکشتیم ! مثلا جنگ بدر و احد جنگ با خویشان رسول خدا(ص) بود؛ "ما یزیدنا ذلک الا ایمانا و تسلیما" این جنگهایی را که برای خدا و پیشبرد اسلام میکردیم، ایمان و تسلیم ما را در برابر حق زیاد میکرد؛ این طور نبود که اگر در جنگ، پدر یا فرزندانمان کشته میشوند ما دست از جنگ برداریم.
"و مضیا علی اللقم" و میگذشتیم بر جاده صاف و روشن. "اللقم" و "اللقم" هر دو صحیح است به معنای جاده صاف و روشن؛ هرچه بیشتر جنگ میکردیم بیشتر به راه راست هدایت میشدیم. "و صبرا علی مضض الالم" و بر دردها و زخمهای شمشیر صبر میکردیم. "الم" به معنای درد، و "مضض" به معنای احساس است، "مضض الالم" یعنی احساس درد؛ در مقابل آن همه احساس درد صبر میکردیم. "و جدا فی جهاد العدو" و در عین حال هم در جهاد و جنگ با دشمنان اسلام کوشش زیادتری میکردیم و این طور نبود که با آن همه نگرانی و ناراحتی از جنگ سیر شویم.
"و لقد کان الرجل منا و الاخر من عدونا، یتصاولان تصاول الفحلین، یتخالسان انفسهما، ایهما یسقی صاحبه کأس المنون؛ فمرة لنا من عدونا، و مرة لعدونا منا"
(و در جنگ چنین بود که مردی از ما با یکی از دشمنانمان مانند دو قوچ نر به یکدیگر حمله میکردند و به قصد ربودن یکدیگر بودند، تا کدام یک آن دیگری را از جام مرگ سیراب کند؛ گاه میشد که ما بر دشمن پیروز میشدیم، و گاهی دشمن بر ما غالب میگشت.)
"یتصاولان" از ماده "صولة" به معنای یورش و حمله است. "تصاول الفحلین"