صفحه ۶۸

است ؟ و وجه دیگر این که مرفوع باشد که در این صورت هم "کل" مبتداست و خبر آن "تفعله" می‎باشد که محذوف است.

خلاصه حضرت می‎فرمایند: اگر چنین اندیشه ای دارید که از ترس مرگ جنگ را تأخیر می‎اندازم "فوالله ما ابالی ادخلت الی الموت او خرج الموت الی" به خدا قسم باک ندارم من سراغ جنگ و مرگ بروم یا مرگ به طرف من بیاید. مقصود حضرت امیر(ع) از داخل شدن در مرگ، داخل شدن در جنگ است که سبب مرگ می‎باشد. پس نه از داخل شدن در مرگ می‎ترسم و نه از این که مرگ به سراغ من بیاید و مرا دریابد.

"و اما قولکم شکا فی اهل الشام ! فوالله ما دفعت الحرب یوما الا و انا اطمع ان تلحق بی طائفة فتهتدی بی، و تعشو الی ضوئی"

(و اما سخن شما در مورد شک نسبت به اهل شام ! پس به خدا سوگند یک روز جنگ را تأخیر نمی اندازم مگر برای این که طمع دارم گروهی از آنها به من ملحق شوند و هدایت گردند، و با چشم کم نور خود روشنایی مرا ببینند.)

می‎فرماید: اما این که گفته اید شاید در مورد اهل شام شک کرده باشم، اگر بنا بود شک کنم، در جنگ جمل و در طلحه و زبیر و عایشه که از اصحاب پیامبر(ص) بودند شک می‎کردم، معاویه بهتر از طلحه و زبیر نیست که من در مورد او شک کنم، و در مورد اهل شام هم شکی ندارم جز این که می‎خواهم با آنها اتمام حجت شود، "فوالله ما دفعت الحرب یوما" پس به خدا سوگند یک روز را دفع الوقت نمی کنم و جنگ را تأخیر نمی اندازم "الا و انا اطمع ان تلحق بی طائفة" مگر این که طمع و امید دارم یک عده ای از این مردم به من ملحق شوند، "فتهتدی بی" و به وسیله من هدایت شوند، راه حق را بیابند و از گمراهی نجات پیدا کنند، "و تعشو الی ضوئی" و با آن چشم کم نور خود نور مرا ببینند.

"تعشو" از ماده "عشا" به کسی گفته می‎شود که روز نمی بیند ولی در شب

ناوبری کتاب