است ؟ و وجه دیگر این که مرفوع باشد که در این صورت هم "کل" مبتداست و خبر آن "تفعله" میباشد که محذوف است.
خلاصه حضرت میفرمایند: اگر چنین اندیشه ای دارید که از ترس مرگ جنگ را تأخیر میاندازم "فوالله ما ابالی ادخلت الی الموت او خرج الموت الی" به خدا قسم باک ندارم من سراغ جنگ و مرگ بروم یا مرگ به طرف من بیاید. مقصود حضرت امیر(ع) از داخل شدن در مرگ، داخل شدن در جنگ است که سبب مرگ میباشد. پس نه از داخل شدن در مرگ میترسم و نه از این که مرگ به سراغ من بیاید و مرا دریابد.
"و اما قولکم شکا فی اهل الشام ! فوالله ما دفعت الحرب یوما الا و انا اطمع ان تلحق بی طائفة فتهتدی بی، و تعشو الی ضوئی"
(و اما سخن شما در مورد شک نسبت به اهل شام ! پس به خدا سوگند یک روز جنگ را تأخیر نمی اندازم مگر برای این که طمع دارم گروهی از آنها به من ملحق شوند و هدایت گردند، و با چشم کم نور خود روشنایی مرا ببینند.)
میفرماید: اما این که گفته اید شاید در مورد اهل شام شک کرده باشم، اگر بنا بود شک کنم، در جنگ جمل و در طلحه و زبیر و عایشه که از اصحاب پیامبر(ص) بودند شک میکردم، معاویه بهتر از طلحه و زبیر نیست که من در مورد او شک کنم، و در مورد اهل شام هم شکی ندارم جز این که میخواهم با آنها اتمام حجت شود، "فوالله ما دفعت الحرب یوما" پس به خدا سوگند یک روز را دفع الوقت نمی کنم و جنگ را تأخیر نمی اندازم "الا و انا اطمع ان تلحق بی طائفة" مگر این که طمع و امید دارم یک عده ای از این مردم به من ملحق شوند، "فتهتدی بی" و به وسیله من هدایت شوند، راه حق را بیابند و از گمراهی نجات پیدا کنند، "و تعشو الی ضوئی" و با آن چشم کم نور خود نور مرا ببینند.
"تعشو" از ماده "عشا" به کسی گفته میشود که روز نمی بیند ولی در شب