لعنه الله بود که بعدها به کربلا آمد و یکی از مسببین شهادت امام حسین (ع) شد.
در این مدت طولانی بعضی از اصحاب حضرت علی (ع) خسته شدند و پیش خود حضرت شکایت آوردند که علت چیست ما را در این بیابان سرگردان کرده اید؟ حضرت پرسیدند قضاوت مردم در این باره چیست ؟ جواب دادند: بعضی میگویند علی (ع) از جنگ ترسیده و بعضی میگویند علی (ع) درباره اهل شام شک کرده است که آیا اصحاب معاویه اهل باطل اند یا نه ! حضرت هم در چنین موقعیتی این خطبه را ایراد فرمودند.
سید رضی میگوید:
"و من کلام له (ع) و قد استبطاء اصحابه اذنه لهم فی القتال بصفین"
(و از کلام حضرت است هنگامی که کند شمردند اصحاب آن حضرت اذن در جنگ را.)
علت اصلی تأخیر جنگ با معاویه
"اما قولکم: اکل ذلک کراهیة الموت ! فوالله ما ابالی أدخلت الی الموت او خرج الموت الی"
(اما سخن شما که این درنگ برای ترس از مرگ است ! پس به خدا سوگند هیچ باکی ندارم که من به سوی مرگ داخل شوم یا مرگ مرا بگیرد.)
حضرت وقتی سخن آن مرد را شنیدند که قضاوت مردم این است که شما یا میترسید و یا در مورد اصحاب معاویه شک دارید، ناراحت شدند و فرمودند: "اما قولکم أکل ذلک" اما گفته شما که آیا همه این پیک فرستادنها و تأخیر جنگ "کراهیة الموت" برای ترس و کراهت داشتن از مرگ است. "کراهیة" در این مورد به دلیل "مفعول له" واقع شدن منصوب است نه مرفوع؛ در اعراب "کل" هم دو وجه جایز است: یکی این که منصوب باشد که در این صورت مفعول فعل محذوف است، یعنی: "اکل ذلک تفعله" آیا همه آنچه را انجام میدهی برای ترس از مرگ