به معنای پی درپی وارد شدن است. "اطباق" یعنی طبقه ها. "دیاجیر" جمع "دیجور" به معنای تاریکی هاست. "سبحات" جمع "سبحة" به معنای شناور بودن است، "سبحات النور" یعنی شناوریهای نور یا نورهای شناور. یعنی خداوند آگاه است به آن چیزی که پیاپی بر آن وارد میشود پرده های تاریکی و درجات نور.
"و اثر کل خطوة"؛ "خطوة" هم به فتح "خ" خوانده شده و هم به ضم آن، اگر "خطوة" باشد مصدر و به معنای قدم برداشتن است، و اگر "خطوة" باشد به معنای گام است. معنای جمله این است که خداوند اثر هر گام برداشتن را میداند.
"و حس کل حرکة"؛ "حس" به معنای احساس است، یعنی خدا احساس هر حرکتی را میداند. وقتی گفته میشود: "کل حرکة" شامل حرکت نور هم میشود، و با این که حرکت نور خیلی مخفی و نامعلوم است اما خداوند حرکت آن را هم میداند.
"و رجع کل کلمة"؛ "رجع" به معنای برگشتن است، و در معنای این جمله چند احتمال داده شده است:منهاج البراعة، ج 7، ص 54 یکی برگشتن کلام به خود انسان است، یعنی خدا میداند که این کلمه ای را که میگویید به خودتان برگشت میکند یا نه؛ یک احتمال دیگر این که مقصود برگشت صدای انسان هنگام تلفظ کلمه است، چون وقتی انسان صدایی را از دهان بیرون میدهد تا یک حدی به جلو میرود و بعد در اثر برخورد با عایق برمی گردد به طرف گوینده؛ احتمال سوم این است که مقصود تصمیم به گفتن کلام و برگرداندن آن کلام باشد، مثل این که هی میخواهد بگوید و هی حرفش را فرو میبرد و در دل خود نگه میدارد.
"و تحریک کل شفة"؛ "شفة" به معنای لب است؛ یعنی خداوند حرکت هر لبی را میداند. گاهی ممکن است انسان هنگام سخن گفتن هیچ صدایی از دهان خود بیرون ندهد و فقط لبها را تکان دهد و اتفاقا طرف مقابل از حرکت لب چیزی نفهمد، اما خداوند همه حرکتهای لبها را میداند.