(و نیز خداوند به صدای آهسته قدمها، و جای نمو میوه ها که غلاف درختان است، و مخفیگاه حیوانات در غار کوهها و دره ها، و پشه ها در میان ساقه ها و پوستهای درختان آگاه است.)
"همس" به صدای آهسته مخفیانه گفته میشود. "اقدام" جمع "قدم" به معنای گام بی صداست. "همس" عطف به "ضمائر" در ده جمله جلوتر است و همه آنچه در این ده جمله و جملات بعدی گفته میشود سر است و خداوند همه این اسرار را میداند. اصل این جمله چنین میشود: "عالم السر من همس الاقدام" یعنی خداوند به صدای آن قدمهای آهسته هم که مخفی و از اسرار است آگاه میباشد.
"و منفسح الثمرة من ولائج غلف الاکمام"؛ "منفسح" را در بعضی از نسخه های نهج البلاغه "متفسخ" هم نقل کرده اندمنهاج البراعة، ج 7، ص 49؛ و شرح ابن ابی الحدید، ج 7، ص 27 و هر دو نسخه صحیح است؛ اگر "منفسح" باشد به این معناست که میوه در غلاف خود مشغول بزرگ شدن است، و اگر "متفسخ" باشد به معنای غلافی است که میوه از آن جدا میشود. "ولائج" جمع "ولیجة" به معنای پناهگاه است. "غلف" جمع "غلاف" است. "اکمام" جمع "کم" و در اصل به معنای آستین است، ولی در اینجا به معنای جایی است که میوه در آن جای گرفته، مثل آن غلافی که سیب در هنگام بستن گل در آن قرار دارد و بعدا به مرور زمان که سیب بزرگ میشود از آن خارج میشود.
این جمله نیز مانند دیگر جمله ها عطف به "ضمائر" است و اصل جمله چنین میشود: "عالم السر من منفسح الثمرة من ولائج غلف الاکمام" یعنی خداوند آگاه به اسرار است که از جمله اسرار محل بزرگ شدن میوه در غلاف خود و یا چیده شدن آن از غلاف است. شاید مقصود این باشد که آن حرکت غیر محسوس میوه هنگام بزرگ شدن هم از نظر و علم خداوند مخفی و پوشیده نیست.