نبوت و پیامبری دانسته اند، و بعضی دیگر هم معتقد شده اند که حضرت آدم (ع) هنگام گناه در بهشت توبه کرد و گناهش بخشیده شد و پس از آمدن به دنیا به مقام نبوت نائل آمد و...
به هر تقدیر خداوند به آدم (ع) فهماند که نباید سراغ کاری که از آن نهی شده برود؛ زیرا اگر چنین کند متعرض معصیت خداوند شده "و المخاطرة بمنزلته" و موقعیت و مقام و منزلت خود را به مخاطره انداخته است؛ مقام و موقعیت آدم (ع) همان قرب الی الله بود که در اول داشت و این را از دست داد و از آن باغ اخراج شد.
"فاقدم علی ما نهاه عنه" بالاخره حضرت آدم (ع) اقدام کرد و همان کاری که از آن نهی شده بود و باید خویشتن داری میکرد انجام داد "موافاة لسابق علمه" این چنین نبود که خدا نمی دانست، بلکه خدا میدانست که او خویشتن داری نمی کند و بالاخره معصیت میکند. این جمله نمی خواهد بگوید علم خدا سبب معصیت حضرت آدم (ع) شد، بلکه میخواهد بگوید خدا بنده ای را که خلق کرده همه رموز او را هم میداند. "موافاة" یعنی در حالی که عملش مطابق علم خدا و همراه با علم خدا بود؛ خدا از ازل میدانست که آدم با اختیار خود از فرمان او سرپیچی کرده و نهی او را انجام میدهد. پس این چنین نیست که علم خداوند علت نافرمانی حضرت آدم (ع) باشد، بلکه او با اختیار خود خدا را نافرمانی نمود.
هبوط آدم (ع) و پیوستگی حجت های الهی
"فاهبطه بعد التوبة ، لیعمر ارضه بنسله، و لیقیم الحجة به علی عباده، و لم یخلهم بعد ان قبضه، مما یؤکد علیهم حجة ربوبیته، و یصل بینهم و بین معرفته"
(پس بعد از توبه و بازگشت آدم (ع) را به زمین فرود آورد تا با نسل او زمین خود را آباد کند، و برای بندگانش او را حجت و راهنما قرار دهد، و بعد از آن که قبض روحش کرد مردم را در باب ربوبیت و شناسایی خود که بر پایه دلیل استوار بود رها نکرد و به حال خود وا نگذاشت.)