برای قربانی تمام است. ظاهر کلمه "تمت" این است که اگر گوش و چشمش سالم نباشد تمام نیست، و این تعبیر بسا دلالت دارد بر شرط بودن سلامت گوش و چشم.
"و لو کانت عضباء القرن تجر رجلها الی المنسک"
(و اگر چه شاخش شکسته باشد و هنگام رفتن به مذبح پایش را میکشد.)
"عضباء" به معنای شکسته، و "قرن" به معنای شاخ است، "عضباء القرن" یعنی حیوان شکسته شاخ. "تجر" از ماده "جر" به معنای کشیدن است، و ضمیر فاعل آن (هی) به "اضحیة" برمی گردد، "رجلها" هم مفعول "تجر" است؛ یعنی و اگرچه آن حیوان شاخش شکسته و پایش هم به مقداری لنگ است که هنگام راه رفتن به قربانگاه میکشاند و میرود.
ظاهر عبارت این است که شکستگی شاخ و لنگ بودن پا در قربانی اشکال ندارد، و جای بحث آن در فقه است؛ ولی در عبارت من لایحضره الفقیه در آخر کلام جمله "فلاتجزی"من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 521 اضافه شده و نتیجه این میشود که اگر شاخ شکسته یا شل باشد مجزی نیست.
خطبه 54
و من خطبة له (ع):
"فتداکوا علی تداک الابل الهیم یوم وردها، قد ارسلها راعیها، و خلعت مثانیها، حتی ظننت انهم قاتلی، او بعضهم قاتل بعض لدی، و قد قلبت هذا الامر بطنه و ظهره، فما وجدتنی یسعنی الا قتالهم او الجحود بما جأنی به محمد(ص) فکانت معالجة القتال اهون علی من معالجة العقاب، و موتات الدنیا اهون علی من موتات الاخرة"