"فهی تبهج بزینة ریاضها"؛ "تبهج" از "بهجت" به معنای سرور و خوشحالی است. "ریاض" جمع "روضة" و به معنای قطعه ای از زمین سرسبز و خرم است. یعنی پس این زمین به وسیله زیبایی باغهایش خوشحال و مسرور بود.
"و تزدهی بما البسته من ریط ازاهیرها"؛ "تزدهی" از ماده "زهی" است که به باب افتعال رفته "ازتهی" شده و به این جهت که فاءالفعل در باب افتعال "ز" بوده "ت" را به "د" قلب کرده اند "ازدهی" و مضارع آن "یزدهی" و چهارمین صیغه آن "تزدهی" شده است. "ازدهاء" به معنای تکبر و تبختر است. "ریط" به معنای پارچه یکدست و یکنواخت است. "ازاهیر" جمع الجمع و به معنای شکوفه هاست. یعنی زمین به سبب بافت شکوفه هایی که به آن پوشانده شده بود فخر و مباهات میکرد.
"و حلیة ما سمطت به من ناضر انوارها"، این جمله عطف است بر "ریط ازاهیرها" و اصل جمله چنین میشود: "و تزدهی بما البسته من حلیة ما سمطت به من ناضر انوارها". "حلیة" به معنای زیور است. "سمطت" از "سموط" به معنای نخی است که به وسیله آن گردن بند را به هم میبافند. در این جمله گلهای گیاهان زمین را به گردن بندی که زنان به عنوان زیورآلات با نخ به هم میبافند تشبیه فرموده است. "ناضر" به معنای دارای بهجت و زیبایی است. "انوار" جمع "نور" به معنای شکوفه است.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این دو جمله، زیبایی جهان طبیعت را پس از باریدن باران بر روی این کره خاکی و رویش گل و گیاهان فراوان در کوه و دشت به ترسیم آورده اند، خلاصه معنای این دو جمله چنین است: پس از آن که باران بر زمین بارید باغها به وجود آمد، و سبزه درختهای سر به فلک کشیده جهان را زینت داد، و مثل این است که زمین با این حالت جدیدی که پیدا کرده در بهجت و خوشحالی قرار گرفت؛ و باز به واسطه بارش باران بر زمین گیاهان رویید و از آنها گلها و شکوفه ها به وجود آمد که این نیز به زمین یک نوع زینت و طراوتی بخشید،