به حرکت در آمد و مهیای باریدن شد.
"و التمع برقه فی کففه، و لم ینم ومیضه فی کنهور ربابه، و متراکم سحابه"
(و برق ابر در اطرافش درخشید، و روشنایی و درخشندگی ابرهای متراکم و مجتمع قطع نشد.)
"التمع" از ماده "لمع" به معنای روشن شدن است، "التمع برقه" یعنی برقش روشن شد؛ این جمله کنایه از همان رعد و برقی است که ابرها هنگام باریدن دارند. "کفف" جمع "کفة" است؛ این لغت در عربی به فتح کاف، کسر و ضم آن خوانده شده است، فتح و کسر آن برای چیزهای مدور و گرد مثل لاستیک ماشین و رینگ دوچرخه به کار میرود، ولی "کفة" برای چیزهای دراز و دنباله دار است. اینجا هم حضرت امیر(ع) در ابرها که دنباله دار و دراز است - مدور و گرد نیست - کلمه "کفف" را که جمع "کفة" است به کار برده اند؛ مقصود این است که رعد و برق در دنباله ها و کرانه های ابرها روشن شد.
"و لم ینم ومیضه فی کنهور ربابه"؛ "لم ینم" از "نام ینام" به معنای خوابیدن است. "ومیضه" به معنای روشنایی برق آن ابر است. "کنهور" بر وزن "سفرجل" به معنای قطعه هایی از ابرهای متراکم است. "رباب" به معنای ابر سفید است. معنای جمله چنین است که: و برق یا درخشش ابرهای متراکم و سفید نخوابید و قطع نگردید.
"و متراکم سحابه" عطف بر "کنهور" است و اصل عبارت چنین میشود: "و لم ینم ومیضه فی متراکم سحابه". "متراکم" به معنای در هم فشرده شده و نیز به معنای انبوه آمده است. یعنی برق و درخشش ابرهای متراکم قطع نشده است؛ این دو جمله از جهت الفاظ و کلمات مختلف، و از جهت معنا یکی هستند.
"ارسله سحا متدارکا، قد اسف هیدبه تمریه الجنوب درر اهاضیبه و دفع شآبیبه"
(پی درپی ابر بارنده فرستاد، که به سبب سنگینی به زمین نزدیک شد، و پیاپی باد جنوب آن را حرکت داده و میدوشید و بارانهایش را پیاپی و به دفعات بیرون میآورد.)