"فسکنت من المیدان لرسوب الجبال فی قطع ادیمها، و تغلغلها متسربة فی جوبات خیاشیمها، و رکوبها اعناق سهول الارضین و جراثیمها"
(پس زمین به جهت نفوذ کوهها در گوشه های سطح آن، و فرو رفتن ریشه های آنها در بینی های آن، و سوار شدن بر دشتها و بلندیهای آن، از حرکت و جنبش باز ایستاد.)
"فسکنت من المیدان لرسوب الجبال فی قطع ادیمها"؛ "میدان" به معنای اضطراب است؛ به این معنا که زمین پس از خلقت دارای اضطراب و چموشی بوده که به وسیله کوهها رام شده است. ضمیر "هی" در "سکنت" به زمین برمی گردد؛ زمین از حرکتهای شدید و اضطراب ساکت و آرام شد، چرا؟ "لرسوب الجبال" برای این که کوهها رسوب کرده و فرو رفته بود "فی قطع ادیمها" در قطعه هایی از سفره های زمین؛ یعنی چون کوهها در دل زمین ریشه دوانده بود، زمین از حرکتهای ویرانگر باز ایستاد.
"و تغلغلها متسربة فی جوبات خیاشیمها"؛ "تغلغل" به معنای فرو رفتن است؛ یعنی ریشه های کوهها در سوراخهای زمین فرو رفته است. "تغلغل" از نظر ترکیب عطف به "رسوب" است و در اصل "و لتغلغلها" بوده؛ یعنی به خاطر رسوب کردن کوهها و به خاطر فرو رفتن ریشه های کوهها در زمین. "متسربة" حال است برای "جبال" و به معنای راه پیدا کننده است. "جوبات" به معنای حفره ها و طرق است. "خیاشیم" جمع "خیشوم" به معنای بینی است. معنای جمله این است که زمین به خاطر فرو رفتن کوهها در حالتی که راه پیدا کننده است در حفره ها و اعماق آن، رام گشته است.
"و رکوبها اعناق سهول الارضین و جراثیمها"؛ "رکوبها" در این جمله نیز عطف به "رسوب" در دو جمله قبل است و در اصل "لرکوبها" بوده. "اعناق" جمع "عنق" به معنای گردن است. "سهول الارضین" به معنای زمین های صاف است. "جراثیم" جمع "جرثومة" به معنای اصل و ریشه چیز است؛ یعنی زمین به این خاطر