صفحه ۵۹۲

"ذل" از ماده "ذلول" به معنای رام است و ضمیر مذکر در آن به "آب" برمی گردد. "مستخذیا" از "استخذاء" به معنای انکسار و شکستگی است. "تمعکت" از "تمعک" به معنای غلطیدن است و ضمیر "هی" در آن به "زمین" برمی گردد. "کواهل" جمع "کاهل" و به معنای از پشت گردن تا کمر آمده است. معنای جمله چنین است که وقتی زمین با شانه هایش روی آب غلطید، هیجانهای آب شکست و آرام گرفت.

"فاصبح بعد اصطخاب امواجه ساجیا مقهورا، و فی حکمة الذل منقادا اسیرا"

(پس آب بعد از هیاهو و غوغای امواجش آرمید، و گردن در حلقه آهنین لجام گذاشت و فرمانبردار و اسیر شد.)

"اصبح" از افعال ناقصه و به معنای "صار" است. "اصطخاب" از باب افتعال به معنای سر و صداست، "اصطخاب امواجه" یعنی سر و صدای امواجش. "ساجیا" به معنای ساکت، و "مقهورا" به معنای شکست خورده است؛ می‎فرماید: "فأصبح بعد اصطخاب امواجه ساجیا مقهورا" بعد از آن که طوفانهای آبها تمام شد سر و صدای امواج ساکت و شکست خورده گشت، آبی که آن همه هیجان داشت و آن همه طوفانی بود مقهور گشت.

"حکمة" به معنای آن قطعه آهنی است که به افسار اسب است و در دهان اسب قرار می‎گیرد، کاربرد این آهن در لجام اسب این است که اسب را از چموشی کنترل می‎کند؛ ریشه کلمه "حکم" نیز "حکمة" می‎باشد، و این که به رأی قاضی "حکم" می‎گویند برای این است که آن رأی محکوم علیه را از طغیان کنترل می‎کند؛ "حکمة الذل" یعنی دهان بند ذلت. جمله "و فی حکمة الذل ..." عطف به "بعد اصطخاب" است و اصل عبارت به این صورت می‎باشد: "و اصبح فی حکمة الذل منقادا اسیرا" و آب در دهان بند ذلت فرمانبردار و اسیر گشت. در این جمله آبها را به اسب، و زمین را به دهنه تشبیه فرموده؛ و جمله کنایه از این است که

ناوبری کتاب