صفحه ۵۸۹

می‎فرماید: زمین را بر حرکتهای موجهای بسیار شدید دریا قرار داده است.

"و لجج بحار زاخرة"؛ "لجج" جمع "لجة" به معنای گرداب است. "زاخرة" به معنای پر از آب است. "لجج" در این جمله عطف بر "مور" در جمله قبل است و اصل جمله "و علی لجج بحار زاخرة" بوده؛ یعنی و این زمین را بر گردابهای دریای پر از آب قرار داده است.

"تلتطم اواذی امواجها، و تصطفق متقاذفات اثباجها، و ترغو زبدا کالفحول عند هیاجها"

(در حالتی که موجهای بالای آن دریاها متلاطم بوده و یکدیگر را دفع می‎نمودند، و مانند حیوانهای نر که هنگام هیجان شهوت و مستی کف بر لب می‎آورند کف می‎کردند.)

"اواذی" جمع "آذی" به معنای بالا و قله موج است، وقتی دریا طوفانی شود موجهای دریا مانند کوههای روی زمین ارتفاع پیدا می‎کنند و به قله موجها "اواذی" می‎گویند. "تلتطم أواذی امواجها" یعنی بلندای موجهای دریا متلاطم می‎شدند و به همدیگر می‎خوردند، این موج آن موج را دفع می‎کرد و آن موج دیگری را، مثل این که امواج دریا به هم حمله می‎کنند و یکدیگر را از خود دور می‎کنند.

"تصطفق" از "اصطفاق" به معنای زدن دو کف دست به همدیگر است؛ از بس موجهای دریا به هم می‎خورده اند مثل این بوده که کف می‎زدند و صدا می‎کردند. "متقاذفات" از ماده "قذف" به معنای حمله و دشنام دادن است، "قاذف" دشنام دهنده و "تقاذف" به هم دشنام دادن است و "متقاذفات" جمع مؤنث از اسم فاعل همین مصدر و به معنای به هم دشنام دهندگان است؛ در این عبارت "متقاذفات" چون صفت "امواج" واقع شده مؤنث آمده و کنایه از به هم خوردن امواج دریاست؛ این موج خود را به آن موج و آن موج خود را به این موج می‎زند و سر و صدای عجیبی درست می‎شود. "اثباج" جمع "ثبج" به معنای ارتفاع موج است، "متقاذفات اثباجها" یعنی ارتفاعات و بلندای امواج که به هم می‎خورند.

ناوبری کتاب