میفرماید: زمین را بر حرکتهای موجهای بسیار شدید دریا قرار داده است.
"و لجج بحار زاخرة"؛ "لجج" جمع "لجة" به معنای گرداب است. "زاخرة" به معنای پر از آب است. "لجج" در این جمله عطف بر "مور" در جمله قبل است و اصل جمله "و علی لجج بحار زاخرة" بوده؛ یعنی و این زمین را بر گردابهای دریای پر از آب قرار داده است.
"تلتطم اواذی امواجها، و تصطفق متقاذفات اثباجها، و ترغو زبدا کالفحول عند هیاجها"
(در حالتی که موجهای بالای آن دریاها متلاطم بوده و یکدیگر را دفع مینمودند، و مانند حیوانهای نر که هنگام هیجان شهوت و مستی کف بر لب میآورند کف میکردند.)
"اواذی" جمع "آذی" به معنای بالا و قله موج است، وقتی دریا طوفانی شود موجهای دریا مانند کوههای روی زمین ارتفاع پیدا میکنند و به قله موجها "اواذی" میگویند. "تلتطم أواذی امواجها" یعنی بلندای موجهای دریا متلاطم میشدند و به همدیگر میخوردند، این موج آن موج را دفع میکرد و آن موج دیگری را، مثل این که امواج دریا به هم حمله میکنند و یکدیگر را از خود دور میکنند.
"تصطفق" از "اصطفاق" به معنای زدن دو کف دست به همدیگر است؛ از بس موجهای دریا به هم میخورده اند مثل این بوده که کف میزدند و صدا میکردند. "متقاذفات" از ماده "قذف" به معنای حمله و دشنام دادن است، "قاذف" دشنام دهنده و "تقاذف" به هم دشنام دادن است و "متقاذفات" جمع مؤنث از اسم فاعل همین مصدر و به معنای به هم دشنام دهندگان است؛ در این عبارت "متقاذفات" چون صفت "امواج" واقع شده مؤنث آمده و کنایه از به هم خوردن امواج دریاست؛ این موج خود را به آن موج و آن موج خود را به این موج میزند و سر و صدای عجیبی درست میشود. "اثباج" جمع "ثبج" به معنای ارتفاع موج است، "متقاذفات اثباجها" یعنی ارتفاعات و بلندای امواج که به هم میخورند.