خطبه 91 (درس 123)
و منها فی صفة الارض و دحوها علی الماء:
"کبس الارض علی مور امواج مستفحلة ، و لجج بحار زاخرة ، تلتطم اواذی امواجها، و تصطفق متقاذفات اثباجها، و ترغو زبدا کالفحول عند هیاجها، فخضع جماح الماء المتلاطم لثقل حملها، و سکن هیج ارتمائه اذ وطئته بکلکلها، و ذل مستخذیا اذ تمعکت علیه بکواهلها، فاصبح بعد اصطخاب امواجه ساجیا مقهورا، و فی حکمة الذل منقادا اسیرا، و سکنت الارض مدحوة فی لجة تیاره، و ردت من نخوة بأوه و اعتلائه، و شموخ انفه و سمو غلوائه، و کعمته علی کظة جریته فهمد بعد نزقاته، و لبد بعد زیفان وثباته، فلما سکن هیاج الماء من تحت اکنافها، و حمل شواهق الجبال الشمخ البذخ علی اکتافها، فجر ینابیع العیون من عرانین انوفها، و فرقها فی سهوب بیدها و اخادیدها، و عدل حرکاتها بالراسیات من جلامیدها، و ذوات الشناخیب الشم من صیاخیدها، فسکنت من المیدان لرسوب الجبال فی قطع ادیمها، و تغلغلها متسربة فی جوبات خیاشیمها، و رکوبها اعناق سهول الارضین و جراثیمها، و فسح بین الجو و بینها، و اعد الهواء متنسما لساکنها، و اخرج الیها اهلها علی تمام مرافقها، ثم لم یدع جرز الارض التی تقصر میاه العیون عن روابیها، و لاتجد جداول الانهار ذریعة الی بلوغها حتی انشاء لها ناشئة سحاب تحیی مواتها و تستخرج نباتها"