طبعا درجات حساب بردن او از رییس اداره کم میشود، و وقتی به اینجا رسید در آینده کم کاری میکند و باعث بی اعتباری و یا اخراج خود میگردد. پس ملائکه این چنین نیستند که عبادات و اطاعات خود را بزرگ بدانند تا ترس آنها کم شده و نسبت به عبادت آینده سستی کنند.
نبودن اختلاف و جدایی در ملائکه
"و لم یختلفوا فی ربهم باستحواذ الشیطان علیهم، و لم یفرقهم سوء التقاطع"
(و هیچ گاه به جهت استیلای شیطان بر ایشان درباره پروردگارشان اختلافی نداشته اند، و برخورد بد آنان را از هم جدا نکرده است.)
"استحواذ" به معنای مسلط شدن است. من و شما این طور هستیم که شیطان بر ما مسلط میشود و ما را به وسوسه میاندازد؛ مثلا در مورد ذات خداوند در ما وسوسه میکند که ذات خدا از چیست ؟ آیا یک قطعه نور است ؟ از چه زمانی و چطور به وجود آمده ؟ و... ولی ملائکه این چنین نیستند، شیطان بر آنها مستولی نمی شود تا در آنها وسوسه کند، و وقتی وسوسه شیطان نباشد پس در ذات خداوند هم اختلافی ندارند. "لم یختلفوا فی ربهم" در جهات و خصوصیات پروردگارشان اختلافی ندارند "باستحواذ الشیطان علیهم" که ناشی از وسوسه و سلطه شیطان باشد.
"تقاطع" به معنای بریدگی است، "سوء التقاطع" اضافه صفت به موصوف و به معنای جدایی از راه بد است؛ مثلا دو نفر بر اثر دعوا و نزاع از هم جدا میشوند و با هم قهر میکنند، این را سوء تقاطع میگویند؛ ولی یک وقت دو نفر از هم جدا میشوند اما این جدایی از روی بدی نیست، مثلا آن دو در دو اداره کار میکنند در عین حال که دلهایشان با هم است. ملائکه نیز چنین هستند، جدایی آنها در نحوه عبادت است، و با هم اختلاف و نزاع و دعوا ندارند. "و لم یفرقهم سوء التقاطع"