بیشتری به خدا پیدا میکنند و در نتیجه عبادتشان بیشتر میشود؛ مقصود از "مواد" آن انگیزه هایی است که در دلهای اینهاست و آنها را به عبادت و اطاعت از خداوند میکشاند؛ "مواد" از ماده "مد" به معنای کشیدن است، یعنی آن کششی که در قلب آنها پیدا میشود و آنها را به طرف عبادت میکشاند.
"لایرجع بهم" یعنی برنمی گرداند این ملائکه را "الاستهتار بلزوم طاعته" عشق و دلباختگی آنها به لزوم اطاعت پروردگار "الا الی مواد من قلوبهم غیر منقطعة" مگر به موادی پایدار در دلشان "من رجائه و مخافته" از امید به او و ترس از او؛ به این معنا که همیشه دل آنها مملو از امید و ترس است و روی این حساب هم همیشه به عبادت و اطاعت خداوند مشغولند.
عشق پایدار به اطاعت در ملائکه
"لم تنقطع اسباب الشفقة منهم فینوا فی جدهم"
(آنچه سبب خوف و ترس از عذاب است از نظر آنان محو نگشته تا آنها از خود سستی نشان دهند.)
"ینوا" از ماده "ونی ینی" به معنای ناتوانی و سستی است؛ یعنی آن اسباب عشق و دلباختگی به خداوند که همان امید و ترس بود از آنها منقطع نمی شود تا بر اثر انقطاع سستی در عبادت برای آنان پیش آید.
"و لم تأسرهم الاطماع فیؤثروا وشیک السعی علی اجتهادهم، و لم یستعظموا ما مضی من اعمالهم"
(و طمع های دنیایی آنان را اسیر نکرده تا سعی نزدیک دنیا را بر کوشش برای آخرت ترجیح دهند، و اعمال گذشته خود را بزرگ نپنداشته اند.)
"و لم تأسرهم الاطماع فیؤثروا وشیک السعی علی اجتهادهم"، "لم تأسر" از "اسر" به معنای اسیر شدن است. "اطماع" جمع "طمع" است. "وشیک" به معنای