"قد ذاقوا حلاوة معرفته، و شربوا بالکأس الرویة من محبته، و تمکنت من سویداء قلوبهم وشیجة خیفته"
(حلاوت و شیرینی معرفت و شناسایی او را چشیده، و از جام سیراب کننده ای که مملو از محبت و دوستی اوست آشامیده اند، و رشته خوف و ترس او در عمق دلشان ریشه دوانده است.)
"قد ذاقوا حلاوة معرفته" ملائکه شیرینی معرفت خدا را چشیده اند. این ما هستیم که نمی توانیم او را بشناسیم و به همین خاطر هم نمی دانیم برای چه کسی و در مقابل چه کسی ایستاده و عبادت میکنیم، ملائکه او را شناخته و شیرینی شناخت او را نیز چشیده اند.
"و شربوا بالکأس الرویة من محبته" و به وسیله کاسه پر، از محبت خداوند آشامیده اند؛ "رویة" ظاهرا به معنای "مرویة" است، به کاسه ای که پر و لبریز و سیراب کننده است "کأس مرویة" گفته میشود.
"و تمکنت من سویداء قلوبهم وشیجة خیفته"؛ "سویداء" مصغر "سوداء" به معنای سیاه کوچک است، مقصود از آن قلب است و به این اعتبار که قلب مرکز خونهای سیاه است به آن "سویداء" گفته شده است؛ "سویداء قلوبهم" کنایه از اعماق قلب است. "وشیجة" به معنای به هم بافته شده است؛ اگر بتوانیم به درون یک درخت یا بدن انسان نگاه کنیم یک شبکه به هم بافته شده از رگهای مختلف میبینیم، به این رگهای به هم بافته شده "وشیجة" گفته میشود که بعدا به مطلق رابطه "وشیجة" گفته اند. "خیفة" به معنای ترس است. معنای جمله چنین است که: شبکه ترس از خداوند اعماق قلبهای آنها را فرا گرفته است.