است. "هیبة جلالته" نیز عطف بر "عظمته" است؛ یعنی آن چیزی که در اعماق قلبهای آنان از عظمت خدا و هیبت جلالت او ساکن شده، با تحیر از دلهای آنها کنده نمی شود.این جمله از نظر معنا و مفهوم با جمله "و لاسلبتهم الحیرة ما لاق من معرفته بضمائرهم" یکی است و فقط تفنن در عبارت است.
"و لم تطمع فیهم الوساوس" حضرت در این جملات اوصاف انسانی را از ملائکه دور کرده است و لذا در این جمله هم فرموده: در ملائکه طمع و وسوسه شیطان وجود ندارد؛ انسانها مورد طمع و وسوسه های شیاطین هستند، و شیاطین با وسوسه کردن در دلهای انسانها آنها را فریب میدهند، ولی ملائکه مورد طمع وساوس شیطانی نیستند برای این که شیاطین به حریم ملائکه نزدیک نمی شوند.
"فتقترع برینها علی فکرهم"؛ کلمه "تقترع" "تفترع" هم نقل شده و هر دوی آنها صحیح است؛ اگر "تقترع" باشد از ماده "اقتراع" به معنای نوبت به نوبت است، نه این که وسوسه به طور دائم نیست و وقتی که انسان ایمانش کامل شود شیطان میآید و وسوسه میکند لذا به "اقتراع" تعبیر کرده اند که به معنای نوبت به نوبت است؛ و اگر "تفترع" باشد از ماده "افتراع" به معنای علو و سلطه است، یعنی تا به وسیله چرکی اش بر فکرهای آنها سلطه پیدا کند. "رین" به معنای کثافت و چرکی است که در اینجا مقصود همان شک و وسوسه است. بنابراین معنای همه کلام حضرت این است که ملائکه مورد طمع وسوسه های شیاطین نیستند تا این که شیاطین نوبت به نوبت سراغ آنها آمده و بر فکر آنها مسلط شوند.
اشاره ای دیگر به اصناف ملائکه
"منهم من هو فی خلق الغمام الدلح ، و فی عظم الجبال الشمخ، و فی قترة الظلام الابهم"
(دسته ای از فرشتگان کسانی هستند که در میان ابرهای پر از باران و در کوههای بلند و در تاریکی ها که راه در آن گم شود قرار دارند.)