آتش گیرانه است؛ این لغت با هر دو معنا اینجا مناسب است، و "قادحة" نیز اسم فاعل از همان ماده و به همان معناست. "احن" جمع "احنة" به معنای کینه های درونی است. "و لا قدحت قادحة الاحن فیما بینهم"، اگر "قدح" به معنای عیبهای درونی باشد، یعنی عیب نمی جوید عیب جوینده کینه توزانه ای در میان آنان؛ یعنی این عیب جویی و فتنه گری که بین افراد بشر هست در میان ملائکه وجود ندارد. و اگر به معنای آتش گیرانه باشد، یعنی آتش روشن کننده ای بین آنها آتش روشن نمی کند، که در این صورت هم به معنای فتنه انگیزی است و در حقیقت هر دو به یک معنا هستند.
"و لاسلبتهم الحیرة ما لاق من معرفته بضمائرهم"؛ "لاق" از ماده "لیقه" است که داخل دوات میکرده اند و به معنای چسبیدن است؛ یعنی حیرت آن معرفتی را که از خداوند به دلهای آنها چسبیده جدا نمی کند. انسان این طور است که بر اثر دلایل به یک چیزی یقین پیدا میکند و این یقین به دلش میچسبد، اما بعدا بر اثر شک و شبهه آن معرفت و یقینی را که در دل داشته از دست میدهد، ولی ملائکه چنین نیستند که بر اثر شبهه یقین خود را از دست بدهند، و بلکه اصلا شیطان بر آنها مسلط نمی شود تا بخواهد حیرت و شبهه را بر آنها مسلط کند و یقین را از آنها بگیرد.
"و ما سکن من عظمته و هیبة جلالته فی اثناء صدورهم، و لم تطمع فیهم الوساوس فتقترع برینها علی فکرهم"
(و نه آنچه را از عظمت حق تعالی و جلالت او که در سینه هایشان جا گرفته، و وسوسه ها در آنها طمع نکرده تا بر فکر و اندیشه های آنها مسلط شود.)
"و ما سکن" عطف بر "ما لاق" است؛ "و ما سکن من عظمته و هیبة جلالته فی اثناء صدورهم" یعنی تحیر موجب سلب عظمت و هیبت جلالت خدا از دل آنها نمی شود. "ما" در عبارت "ما سکن" موصوله است، و "من" در عبارت "من عظمته" بیانیه است و ابهام "ما" را برطرف میکند، "عظمته" بیان و تفسیر "ما"