بخراشد و آنها را کر کند، معلوم میشود آنجا صداهای ناهنجاری وجود دارد که طبعا انسان را ناراحت میکند و این با "فی حظائر القدس و سرادقات المجد" که در جمله قبل بود و دلالت بر حظیره های مقدس و سراپرده های مجد و با عظمت داشت، منافات دارد. جواب این استبعاد این است که آنجا نه سر و صدایی وجود دارد و نه تحرک و اضطراب، بلکه این یک تشبیه است، و مقصود حضرت از بیان این عبارت این است که بفهمانند هم وسعت آن حظیره خیلی زیاد است و هم ملائکه تسبیح کننده تعداد خیلی زیادی هستند؛ جمعیت آنها از دهها، صدها و هزارها گذشته و تعداد آنها از کثرت و زیادی نامعلوم است و به اصطلاح معروف شماره ندارد و بدون حد و حصر است.
"سبحات نور تردع الابصار عن بلوغها"؛ "سبحات" به معنای طبقات است، "سبحات نور" یعنی طبقات نور، "تردع" از ماده "ردع" به معنای منع است. "تردع الابصار عن بلوغها" یعنی چشمها را منع میکند از این که بتوانند نورها را ببینند. پس معنای کل جمله این است که در آنجا طبق های نوری وجود دارد که چشمها را از درک آن نورها منع میکند. این جمله نیز دلالت بر کثرت و زیادی نور در آن حظیره و سراپرده ها دارد. و برحسب ترکیب "سبحات نور" مبتدا و "وراء ذلک" خبر آن میباشد که مقدم شده است.
"فتقف خاسئة علی حدودها"
(پس در جای خود حیران و سرگردان میایستند.)
ضمیر در "تقف" به "ابصار" برمی گردد؛ یعنی چشمها در حالی که حیران و سرگردان هستند سر جایشان باز ایستاده و حرکتی از خود نشان نمی دهند. از شدت زیادی نور حیرت زده هستند، و طبیعی است که چشم حیرت زده به یک نقطه میخکوب میشود و به این طرف و آن طرف نمی چرخد.