العرب" وقتی که این سخن خدایی و آن الفاظ قدسی و مقدس از حضرت امیر(ع) صادر میشود فصاحت دیگران را باطل میکند، "و کانت نسبة الفصیح من کلامها الیه نسبة التراب الی النضار الخالص" و مقایسه کلام فصیح عرب با کلام حضرت مانند مقایسه خاک با طلای خالص است.
"و لو فرضنا ان العرب تقدر علی الالفاظ الفصیحة المناسبة او المقاربة لهذه الالفاظ، فمن این لهم المادة التی عبرت هذه الالفاظ عنها؟" و بر فرض محال که عرب قدرت آوردن الفاظ فصیح و یا نزدیک به فصیح را داشته باشد، مواد اصلی را که بتواند از آنها با این الفاظ تعبیر کند از کجا میآورد؟ "و من این تعرف الجاهلیة بل الصحابة المعاصرون لرسول الله (ص) هذه المعانی الغامضة السمائیة لیتهیاء لها التعبیر عنها؟" و اصلا اعراب جاهلیت و حتی صحابه همراه با رسول خدا(ص) از کجا این معانی سنگین و مشکل آسمانی را میشناختند تا بخواهند از آن معانی تعبیر به این الفاظ فصیح کنند؟
در حقیقت ابن ابی الحدید همه حتی صحابه رسول خدا(ص) را تخطئه کرده و میخواهد بگوید اصلا این معانی را که حضرت امیر(ع) در قالب آن الفاظ ریخته است آنها نمی دانستند؛ ابتدا میگوید عربها این چیزها و این خبرهای آسمانی را نمی دانستند، و بعد پا را فراتر گذاشته و میگوید حتی صحابه رسول خدا(ص) هم که به آن حضرت نزدیک بودند این اخبار آسمانی را نمی دانستند تا بخواهند آنها را در قالب الفاظ فصیح و حتی غیر فصیح بریزند. ابن ابی الحدید میگوید: آنها چیزی نمی دانستند و کسی که چیزی نمی داند سخنی هم نمی تواند بگوید؛ برای این که حرف زدن فرع دانستن است؛ و لذا مطلب خود را چنین ادامه میدهد که:
"اما الجاهلیة فانهم انما کانت تظهر فصاحتهم فی صفة بعیر او فرس او حمار وحش او ثور فلاة او صفة جبال او فلوات و نحو ذلک . و اما الصحابة