هم هماهنگ کرده است. "و وصل اسباب قرائنها"؛ "قرائن" جمع "قرینة" و مقصود از آن نفوس است، "اسباب" جمع "سبب" به معنای وسیله است؛ یعنی آن چیزهایی که باید قرین هم باشند خداوند وسیله آن را فراهم میکند و آنها را قرین و پهلوی هم قرار میدهد.
گفتیم مقصود از "قرائن" نفوس است، یعنی موجوداتی که دارای نفس هستند مانند انسان و حیوان؛ خداوند بین جسم و روح آنها را مقرون میکند. وسیله ارتباط نفوس با اجسام به دست خداست و خداوند این وسائل را فراهم میکند. خداوند از تکامل نطفه روح را میآفریند و خلاصه این جسم در اثر تکامل استعداد پیدا کردن قوای مجرد را مییابد، باز همین روح مجرد در این بدن تکامل پیدا میکند تا آنگاه که بدن را رها میکند و به عالم دیگر میرود.
به هرحال این طور است که خداوند "وصل اسباب قرائنها" ارتباط روح را با بدن فراهم میکند، ولی این طور نیست که روح را به بدن طناب پیچ کرده باشد، بلکه نحوه ارتباط روح با بدن نحوه ارتباط سیب با درخت است، سیب محصول خود درخت است، وقتی سیب برسد اگر آن را نچینند خودبه خود میافتد، روح نیز تا زمانی که از این بدن بهره میبرد در این بدن است و اگر آن را از بدن جدا نکنند خودش بدن را رها میکند.
"و فرقها اجناسا مختلفات فی الحدود و الاقدار و الغرائز و الهیئات"
(و آنها را در حدود و اندازه ها و خویها و صفات مختلف قرار داده است.)
موجودات عالم موجودات مختلف است، مقصود از "اجناس" در کلام حضرت جنس منطقی نیست که گفته اند تحت آن انواع متعدد است؛ مثل حیوان که جنس منطقی است و تحت آن انواع مختلفی چون انسان، بقر، غنم و... وجود دارد، بلکه مقصود حضرت از آن اجناس لغوی است؛ یعنی اشیاء مختلف. با وجود این که همه موجودات از آب و خاک هستند اما در عین حال اجناس مختلف هستند؛