لایزال خداوند دارای حالت و کیفیت خاصی خواهد شد؛ و از این جهت که ذات خداوند غیرمتناهی است، عقول به کنه ذات خداوند نمی رسند و در نتیجه ذات او نیز مکیف به کیفیت خاصی نخواهد شد.
"و لا فی رویات خواطرها فتکون محدودا مصرفا"
(و نه در افکار و خاطره های عقلها هستی تا محدود و تحت تصرف آنها باشی.)
عبارت "لا فی رویات" عطف است بر "العقول" در جمله قبل، و متن عبارت چنین است: "و انک انت الله الذی لم تتناه فی العقول، و لا فی رویات خواطرها...".
"و لا فی رویات خواطرها"؛ "خواطر" جمع "خاطرة" است و ضمیر "ها" به "العقول" برمی گردد، "رویات" جمع "رویة" به معنای فکر شده هاست؛ یعنی تو یک موجود متناهی در فکرها و خاطره ها نیستی "فتکون محدودا مصرفا" تا این که محدود به حد خاصی و تحت تصرف عقل باشی. اگر خداوند یک موجود متناهی باشد، لازمه اش این است که در خاطره ها این طرف و آن طرف بیفتد و با هر فکر و اندیشه ای سنجیده شود، ولی حضرت میفرماید: من شهادت و گواهی میدهم که تو در اندیشه ها و خاطره ها نگنجی تا این که در اندیشه ها جابجا و مورد تصرف واقع شوی.