و آیات محکمات را قبول ندارد. آیات متشابهاتی مانند (یدالله فوق ایدیهم) را میگیرند و از آن صفات متضادی را برای خدا ثابت میکنند، ولی آیات محکمات را که حاکی از منزه بودن خداوند از نقائص است رد میکنند و قبول ندارند.
"و نطقت عنه شواهد حجج بیناتک"
(و به آنچه حجت های روشن تو گویاست کافر گردیده است.)
"شواهد" جمع "شاهد" به معنای دلیل است. "حجج" جمع "حجة" و به معنای "ما یحتج به" است؛ یعنی چیزهایی که به وسیله آنها دلیل میآورند. "بینات" جمع "بینة" به معنای شاهد است. جمله "و نطقت عنه..." عطف است بر "تنزلت به محکمات آیاتک" یعنی "کافر بما نطقت عنه شواهد حجج بیناتک". مقصود حضرت از این جمله این است که آنهایی که از تو برگشته اند، در حقیقت به آن چیزهایی که دلیلها و شواهد روشن تو از آن سخن میگویند کافر شده اند.
بیانی دیگر از عجز انسان در شناخت کنه ذات خداوند
"و انک انت الله الذی لم تتناه فی العقول فتکون فی مهب فکرها مکیفا"
(و گواهی میدهم که تویی خداوندی که نهایت و پایانی برای تو در عقلها نیست تا در وزشگاه اندیشه ها دارای کیفیت و چگونگی باشی.)
"و أنک انت الله الذی لم تتناه فی العقول" و شهادت میدهم که تو خدایی هستی که در اندیشه ها پایان پذیر نیستی، این چنین نیستی که عقلهای بشر به تو احاطه پیدا کنند، "فتکون فی مهب فکرها مکیفا" تا در وزشگاه اندیشه ها دارای کیفیت خاصی باشی.
وقتی عقلهای انسانها محدود است، اگر بخواهند به چیزی احاطه پیدا کنند ناگزیر باید آن چیز هم دارای ابعاد خاص و معینی باشد؛ بنابراین اگر همین عقول بخواهند برفرض محال به ذات بی نهایت خداوند احاطه پیدا کنند، ناچار ذات