"مما لیس فی الکتاب علیک فرضه" از چیزهایی که قرآن بر تو واجب ندانسته "و لا فی سنة النبی (ص) و ائمة الهدی اثره" و در اخبار و احادیث پیامبر(ص) و ائمه هدی اثری از آن نیست "فکل علمه الی الله سبحانه" پس تو یاد گرفتن آن را موکول به خدای متعال کن "فان ذلک منتهی حق الله علیک" برای این که حق خدا همین است که حریم او را حفظ کنیم و بیش از آن اندازه که او به ما یاد داده تعمق نکنیم، بر ماست که از خدا و رسول (ص) پیروی کنیم.
اعتراف راسخان در علم به ناآگاهی از کنه ذات و صفات خدا
"و اعلم ان الراسخین فی العلم هم الذین اغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب، الا قرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب"
(و بدان که استواران در علم و دانش کسانی هستند که اقرار به نادانی نسبت به آنچه از عالم غیب بی اطلاعند، آنان را بی نیاز گردانده از این که بی فکر در حجابهایی که در برابر آنها زده شده داخل شوند.)
حضرت امیر(ع) میخواهند به این سؤال کننده بگویند: این را بدان که راسخان در علم هم به همان اندازه که خدا به آنها یاد داده است قناعت میکنند، و این طور نیست که چون راسخان در علم هستند بگویند ما باید تا بی نهایت را بدانیم. "و اعلم ان الراسخین فی العلم" بدان ای مرد سائل که استواران در علم و دانش "هم الذین اغناهم" کسانی هستند که آنها را بی نیاز کرده است "عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب" از داخل شدن در پرده های زده شده در برابر غیب ها.
"الاقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب" اقرار آنان به همه چیزهایی که از عالم غیب برایشان پوشیده است. "اقرار" در این جمله مرفوع است و رفع آن بنابر فاعلیت برای "اغناهم" است. خلاصه آنان بدون دلیل ادعای علم نمی کنند، تفسیر هر چیزی را که نمی فهمند به خدا واگذار کرده و میگویند: