است که همان اندازه ای که خدا از او خواسته مطیع و فرمانبردار باشد. صفاتی مانند عالم بودن، قادر بودن، حکیم بودن، رزاق بودن و... را خداوند به خود اطلاق کرده است، خوب همین که بدانیم خدا هست، قدرت و علم هم دارد، حکیم است و رزاقیت دارد، کافی است؛ اما این که بخواهید در ذات خدا تعمق کنید که ذات او چه جوری است، وجوب وجود یعنی چه، علم خدا چگونه است و... اینها را گرچه خوب است تا اندازه ای که با برهان ثابت شده و عقل سالم پذیراست و یا از روایات استفاده میشود دنبال کرده و فهمید، ولی بیش از آن را نه؛ و حضرت هم نخواسته بگوید هیچ سراغ این مطالب نروید، از این رو فرموده اند:
"فانظر ایها السائل" ای سؤال کننده نگاه کن "فما دلک القرآن علیه من صفته" هر آنچه از صفات خداوند که قرآن تو را دلالت و هدایت کرده است "فائتم به" به آن اقتدا کن؛ یعنی به همان مقداری که خدا راهنمایی کرده یاد بگیر؛ مثلا قرآن گفته است: (کان الله علیما حکیما)در آیات بسیاری آمده است مانند: سوره نساء، آیات 17، 92، 104، 111 و 170؛ سوره احزاب، آیه 51؛ و سوره فتح، آیه 4 تو هم بگو خداوند علیم است یعنی همه چیز را میداند و حکیم است و هر کاری را از روی حکمت انجام میدهد. یا در جای دیگر گفته است: (ان الله هو الرزاق)سوره ذاریات، آیه 58 تو هم بگو خداوند رزاق و روزی دهنده است و... اینها صفاتی است که خداوند برای خود گفته و ما هم باید تابع قرآن باشیم و مطابق قرآن صفات خدا را بگوییم، به این معنا که صفات خدا توقیفی است و ما حق نداریم برای خدا صفتی درست کنیم که در قرآن و حدیث وجود ندارد.
یک نکته ظریفی هم که در این جمله به کار رفته است این که فرموده: "فما دلک القرآن علیه من صفته" و نفرمود: "من ذاته"؛ برای این که در اصل ذات خداوند