صفحه ۴۷۰

خداوند هم به وسیله زمان اختلاف پیدا می‎کرد و هر وقتی یک طوری بود.

برای توضیح مطلب می‎گوییم: ما جزو این عالم ماده هستیم و زمان هم مربوط به عالم ماده است، از این رو زمان در ما اثر می‎گذارد؛ مثلا روزی به صورت موادی در دل خاک بودیم، به مرور زمان به صورت نطفه درآمدیم، بعد علقه شدیم، و بعد به صورت مضغه درآمدیم، پس از تکامل بدن روح در کالبد ما دمیده شد، بعد بر اثر مرور زمان به دنیا آمدیم، و رشد و نمو پیدا کردیم تا این که نوجوانی شدیم، سپس جوان شدیم و همین طور تا حالا که هفتاد هشتاد ساله هستیم.

یا مثلا یک دانه خرما را با شرایط مخصوص به خود در دل خاک می‎نشانند، پس از مدتی می‎شکافد و ساقه باریک و لطیفی از میان آن به خارج از خاک سر می‎زند، بعد کم کم و کم کم همین ساقه بزرگ و درشت می‎شود تا این که به صورت نخلی تنومند در می‎آید؛ همچنین است همه موجودات این جهان مادی؛ گذشت زمان در همه آنها به نحوی اثر می‎گذارد و با مرور زمان تغییرات و تحولاتی در آنها حاصل می‎شود؛ اما خدا این طور نیست و چون او فوق زمان و مکان است به هیچ وجه زمان در او اثر نمی گذارد، و به قول معروف هرچه خداوند دارد بالفعل دارد، برخلاف جهان ماده که تحقق هر چیزی احتیاج به مرور زمان دارد و مرور زمان در همه آنها اثر می‎گذارد.

بنابراین "ما اختلف علیه دهر" به این معناست که خداوند فوق عمود زمان است و زمان بر او نمی چرخد وگرنه "فیختلف منه الحال" حالات خداوند هم تغییر پیدا می‎کرد، در حالی که خداوند محل حوادث نیست.

"و لا کان فی مکان فیجوز علیه الانتقال"

(و در مکانی نبوده تا جایز باشد برای او انتقال و جابجایی.)

لازمه مکان داشتن هر چیزی جواز انتقال آن چیز به جای دیگر است،

ناوبری کتاب