"داج" از ماده "دجی" به معنای تاریک است، "ساج" هم از ماده "سجا" به معنای ساکن و آرام است؛ مقصود این است که در آن وقتی که هنوز شب تاریک و دریای آرام وجود نداشته، خدای جهان بوده است.
"و لا جبل ذو فجاج، و لا فج ذو اعوجاج"
(و نه کوه دارای دره ها، و نه دره دارای اعوجاج.)
"جبل" به معنای کوه؛ "فجاج" جمع "فج" به معنای دره است، دره معمولا دارای پیچ و خمهای زیادی است. این روش حضرت امیرالمؤمنین (ع) در سخن گفتن است که وقتی به سخن میآمد جملات و کلمات زیبا و پرمعنا و مسجعی را استعمال میفرموده، و این طور سخن گفتن میسر نیست مگر برای کسانی که به همه کلمات و لغات و معانی آنها احاطه داشته باشند.
"و لا ارض ذات مهاد، و لا خلق ذو اعتماد"
(و نه زمین گسترده، و نه مخلوقی که دارای توانایی و اراده باشد وجود داشت.)
"و لا ارض ذات مهاد"؛ "مهاد" از ماده "مهد" و اصل این لغت به معنای تمهید یعنی آماده کردن است. مقصود این است که زمین آماده شده ای وجود نداشت؛ این کره زمین با این وضعیتی که دارد وجود نداشت، اما خداوند موجود بود. "و لا خلق ذو اعتماد" یعنی مخلوق دارای اراده هم وجود نداشت. "خلق" به معنای مخلوق است، ولی در اینجا مقصود انسان است چون انسان مخلوقی است دارای تصمیم و اراده، "ذو اعتماد" به معنای صاحب اراده است، و این انسان است که با اراده و نیت است.
"ذلک مبتدع الخلق و وارثه، و اله الخلق و رازقه"
(او آفریننده و اختراع کننده خلایق و وارث آنها، و معبود خلایق و روزی دهنده آنهاست.)
"مبتدع" به معنای ابداع و اختراع کننده است. "وارث" به این معناست که یک روزی همه چیزها به خدا برمی گردد و همه انسانها میمیرند. "اله" به معنای