(و اگر حق از باطل جدا میشد و در میان باطل پنهان نمی بود دشمنان نمی توانستند از آن بدگویی کنند، ولی چون پاره ای از حق و پاره ای از باطل گرفته و با هم ممزوج میشوند، پس آنگاه است که شیطان بر دوستان خود مسلط میشود.)
"و لو ان الحق خلص من الباطل"در نسخه فیض الاسلام "خلص من لبس الباطل" نقل شده است؛ یعنی اگر حق به باطل پوشیده نگردد. و اگر حق از باطل خالص میشد و حق خالص بود "انقطعت عنه السن المعاندین" زبان آدمهای دارای عناد و لجاج کوتاه میشد چون با عقل و منطق موافق بود، "ولکن یؤخذ من هذا ضعث و من هذا ضعث" لیکن پاره ای از این و پاره ای از آن گرفته میشود و با هم آمیخته میشوند و روی آن هم تبلیغ میکنند تا به خورد جامعه بدهند، ولی آدمهای زیرک و متقی تحقیق میکنند و حق را پیدا میکنند.
"فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه" در اینجاست که شیطان مسلط بر دوستان خود میشود؛ وقتی حق و باطل با هم مخلوط شد، جدا کردن حق از باطل مشکل است و روی همین حساب تشخیص دهندگان حق از باطل کم هستند، شیطان هم از این موقعیت سوء استفاده میکند و بسیاری از مردم را فریب میدهد. ضمنا در بعضی نسخه ها به جای "فیمزجان" "فیخرجان" است ولی ظاهرا غلط است،نهج البلاغه عبده، ج 1، ص 95، خطبه 50 و در دو نسخه خطی خیلی قدیمی هم "فیمزجان" ثبت است.
"و ینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنی"
(و کسانی که لطف خدا شامل حال آنها شده نجات مییابند.)
بلی در صورتی که حق با باطل، و باطل با حق آمیخته شد، شیطان از فرصت استفاده میکند و بسیاری را فریب میدهد، یک عده هم نجات پیدا میکنند و