بدی آن چیزی است که خودشان خوب و یا بد میدانند.
"مفزعهم فی المعضلات الی انفسهم"؛ "مفزع" به معنای پناهگاه است؛ یعنی طبیعت آنها این است که حاضر نیستند در مشکلات به امام و مرجع زمان مراجعه کنند، بلکه هر مشکلی پیش میآید به خودشان مراجعه میکنند و قرآن و حدیث را قابل توجه نمی دانند.
"و تعویلهم فی المهمات علی آرائهم"، در این جمله نسخه های نهج البلاغه اختلاف دارند؛ بعضی از آنها "فی المهمات" و بعضی دیگر "فی المبهمات" ذکر کرده اند، هر کدام که باشد معنا واضح است. مقصود حضرت این است که آنها خودشان را محور قرار داده و به دیگران گرچه از خودشان اعلم و اتقی باشند توجهی ندارند.
"کأن کل امری منهم امام نفسه، قد اخذ منها فیما یری بعری ثقات و اسباب محکمات"
(گویا هر مردی از اینها پیشوای خود است، که بندهای استوار و دلایل محکم را از خویش گرفته و به آنها استدلال میکند.)
"کان کل امری منهم امام نفسه" گویا هر یک از آنها پیشوای خود میباشد؛ کسی را قبول ندارد و به رأی و نظر خود اقتدا میکند. "قد اخذ منها فیما یری بعری ثقات و اسباب محکمات"، ضمیر "منها" به "مهمات" یا به "مبهمات" برمی گردد، یعنی گرفته است در آنچه برای او پیش میآید از مبهمات و معضلات به آنچه خود میپندارد از دستگیره ها و دلیلهای محکم؛ مقصود حضرت این است که هر مشکلی برای او پیش آید با دلایلی که به نظر خودش دلیلهای خوب و محکمی است دلیل میآورد؛ از درون خودش یک استدلالهای آبکی میآورد و خیال میکند دلیلهایی را که میآورد دلایل محکمی است که مثل و مانند ندارد و صحیح است.