پولداری خود را بدهد، فقیر هم مهلتی دارد تا امتحان خود را در صبر با بی پولی و فقر بدهد، قدرتمند هم مهلتی دارد، ضعیف هم مهلتی دارد، و خلاصه هر کسی مهلتی دارد؛ این طور نیست که خداوند ظالمین را به مجرد انجام یک ظلم و یا یک گناه هلاک کند، بلکه به آنها مهلتی میدهد، به آنها رفاه و خوشی میدهد تا در این میان امتحان خود را بدهند.
"و لم یجبر عظم احد من الامم الا بعد ازل و بلاء"؛ "لم یجبر" از "جبران" است؛ "عظم" استخوان است؛ "امم" جمع "امت" به معنای قوم و عده است؛ "ازل" به معنای شدت و سختی است؛ "بلاء" هم به معنای ابتلاء است؛ میفرماید: و خدا شکستگی استخوان قوم و ملتی را جبران نمی کند مگر بعد از آن که آن قوم و ملت را آزمایش کند؛ این جنگ و ستیزها، این فقر و فاقه ها، و حتی این خوشی ها در این دنیا همه برای امتحان بشر در این عالم است.
عبرت پذیری از گذشته و آینده و شرط آن
"و فی دون ما استقبلتم من عتب، و ما استدبرتم من خطب، معتبر، و ما کل ذی قلب بلبیب، و لا کل ذی سمع بسمیع، و لا کل ناظر ببصیر"
(و در سختی هایی که به آن رو آوردید، و کارهای بزرگ و گرفتاریهایی که از آن پشت گردانیدید عبرت است، نه هر صاحب قلبی خردمند، و نه هر صاحب گوشی شنوا، و نه هر صاحب چشمی بیناست.)
"عتب" در جمله نهج البلاغه اگر به سکون "ت" باشد به معنای غضب و سختی، و اگر به فتح "ت" باشد به معنای عتاب و سرزنش روزگار است؛ و عبارت "من عتب" بیان کلمه "ما" در عبارت "ما استقبلتم" است، و جمله "و فی دون ما استقبلتم... معتبر" مبتدا و خبر است. "خطب" به معنای مصیبت است، و "من خطب" بیان ابهام "ما" در "ما استدبرتم" را میکند؛ حال با این ترکیبی که